بوند [1] بمعنى سپسين [2].
باز نمودن حال قياسهاء [3] برهانى
آنچه بايست گفتن [4] اندر اصول و مبادى و مسائل گفته آمد [5] اكنون اندر قياسها بايد كه سخن گفته آيد [6].
قياس برهانى دو گونه است [7].
يكى برهانى حقيقى است، و او را برهانى چرائى خوانند [8]. و بتازى برهان لم خوانند [9].
و ديگر هم برهان است، و ليكن برهان چرائى [10] نيست- كه [11] برهان
[1] - بود- ط- ل.
[2] - پيسين- ه،- روى حد اصغر را پس لازم آيد محمول مسأله ذاتى اولى موضوع باشد، و دانسته شد- كه اين نشايد- و نشايد كه حد اوسط ذاتى توسط حد اصغر بود، و حد اكبر ذاتى اولى باشد اوسط را، و شايد كه حد اوسط و اكبر هر دو ذاتى توسط باشند- ن.
[3] - قياس- كب- د- ط.
[4] - گفت در- ن.- بى: و- كب،- گفت د اصول و- ن.
[5] - گفته شد اكنون در- ن.
[6] - بايد سخن گفتن- آ،- بجاى «آيد» «شود»- ن.
[7] - بر دو گونه بود- كب.
[8] - بى: خوانند- ه،- آن را برهان الخ- آ،- او را برهان جزائى الخ- ط- د،- او را برهان جزئى الخ- ن.
[9] - بى: خوانند- ن- آ،- لمى خوانند- ل.
[10] - برهانى چرائى- ه،- برهان جزائى- د،- برهان جزئى- ن.
[11] - نيست بلكه- ن.