اولى- و محسوس- و تجربى- و متواتر
[5] و آنچه قياس وى اندر طبع بود، مقدمه قياس برهانى بود. و فايده برهان
يقين است، و پيدا كردن حق [6].
مشهورات- و مسلمات، مقدمه قياس جدلىاند
[7]، و شك نيست- كه اولى و [8] هر چه با وى شمرده آمد- اگر اندر
[9] جدل بوند [10]، بهتر
[1] - بطبع- م- ك،- كسى را كه انگبين مخور كه صفرا برآورد هر چند
دروغ بودن او را داند طبع- كب،- چنانكه با كسى كه عسل خورد گوئى: كه آنچه تو
مىخورى صفرائيست كه بقى بيرون آمدن [كذ] هر چند آن كس داند كه اين سخن دروغ است
بطبع- ن.