نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 66
أولا على الحيوان ثم على الإنسان. فالحيوان وجوده للإنسان علة فى
وجود الإنسان جسما.
فأما على الإطلاق فليس الإنسان وحده علة لوجود الحيوان على
الإطلاق، و لا الحيوان وحده علة لوجود معنى الجسم على الإطلاق. فإن سنح لقائل أن
يقول: بل الحيوانية علة لوجود الإنسانية لزيد، فإنه ما لم يصر حيوانا لم يصر
إنسانا: و كذلك حل الشك فى أن فصل الجنس هو أولا للنوع أو للجنس؟ فليكن الجواب عن
ذلك فرضا له علينا و دينا نقضيه؛ و الآن فنقول:
(73) هرآنچه علت وجود مطلوب 67 است، يا هم علّت نفس حدّ اكبر و هم علّت وجود حدّ اكبر در حدّ اصغر
است و يا فقط علت وجود حدّ اكبر در حدّ اصغر است و علّت نفس حدّ اكبر نيست. مثال
مورد اوّل اين است كه: تب نوبه بهطور مطلق
68 معلول عفونت صفراء است، و همچنين از نظر بودن در زيد نيز معلول
عفونت صفراء است. و مثال مورد دوّم اين است كه:
حمل حيوانيت بر زيد به واسطهى حمل آن بر انسان صورت مىگيرد؛ پس
انسانيت علّت حيوانيت زيد است- زيرا حيوانيت اوّل بر انسان حمل مىشود و انسانيت
بر زيد حمل مىگردد. پس حيوانيت هم به همين طريق بر زيد حمل مىشود. و به همين
سان، جسميت اوّل بر حيوان حمل مىشود و پس از آن بر انسان حمل مىگردد. پس حيوانيت
انسان علّت جسميّت اوست. امّا انسانيّت به تنهايى علّت حيوانيت بهطور مطلق نيست.
همچنين حيوانيت به تنهايى علّت جسميّت بهطور مطلق نيست. و اگر به ذهنى كسى خطور
كند كه بگويد: بلكه حيوانيت علّت انسان بودن زيد است، زيرا تا چيزى حيوان نباشد
نمىتواند انسان باشد، و همينطور شكّ كند كه آيا فصل جنس اوّل براى نوع ثابت است
يا براى جنس؟ پس جواب اين مساله بر ما واجب است و دينى است كه آن را بعدا ادا
مىكنيم. 69 امّا الآن مىگوييم:
(74) إن الجنس علة للنوع فى حمل فصل الجنس عليه، كما هو علة له فى
حمل جنس الجنس عليه. و نبين تحقيق ذلك من حل الشك المذكور بعد، و نقول:
(74) جنس، در حمل فصل جنس بر نوع، علت نوع است؛ همانطور كه جنس، در
حمل جنس جنس بر نوع، علت نوع است. اين مساله را به هنگام پاسخ به شكّ مذكور، پس از
اين، مورد رسيدگى قرار مىدهيم؛ اينك مىگوييم:
(75) إن كل شىء يكون علة للحد الأكبر فإنه يكون صالحا لأن يكون
حد أوسط له،
نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 66