نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 64
معه أو غير ذلك مما هو معه فى الطبع معا. و قد يتفق أن يكون فى
الوجود معلولا بوجود الأكبر فى الأصغر. فالأول يسمى برهان الإن على الأطلاق، و
الثانى يسمى دليلا. مثال برهان الإن المطلق: أن هذا المحموم قد عرض له بول أبيض
خاثر فى علته الحادة، و كل من يعرض له ذلك خيف عليه السّرسام؛ ثم ينتج أن هذا
المحموم يخاف عليه السرسام. و أنت تعلم أن البول الأبيض و السرسام معا معلولان
لعلة واحدة و هى حركة الأخلاط الحادة إلى ناحية الرأس و اندفاعها نحوه. و ليس و لا
واحد منها بعلة و لا معلول للآخر. و مثال الدليل: هذا المحموم تنوب حمّاه غبا، و
كل من ناب حماه غبا فحماه من عفونة الصفراء.
أو نقول إن القمر يتشكل بشكل كذا و كذا عند الاستنارة: أى يكون
أولا هلالا ثم نصف قرص ثم بدرا، ثم يتراجع على تلك النسبة؛ و ما قبل الضوء هكذا
فهو كرى؛ فالقمر كرى.
أو نقول إن القمر ينكسف انكسافه، و إذا انكسف القمر انكسافه فقد
حالت الإرض بينه و بين الشمس. أو نقول: هذه الخشبة محترقة و كل محترق فقذ مسّته
النار. فجميع هذا يبيّن العلة من المعلول و يسمى دليلا؛ و هذا ظاهر لا نطول
ببيانه.
(70) گاهى در برهان انّ، حد اوسط از نظر وجود نه علت ثبوت حد اكبر
بر حدّ اصغر است و نه معلول آن، بلكه با آن مضايف يا از نظر نسبت به علتش با آن
مساوى بوده و همراه آن عارض است، يا اينكه به نحوى از نظر طبع با آن معيّت دارد. 65 و گاهى حد اوسط معلول ثبوت حدّ اكبر
بر حدّ اصغر است. نوع اول، برهان انّ مطلق و نوع دوّم، دليل ناميده مىشود.
مثال برهان انّ مطلق چنين است: بر اين فرد تبدار، به خاطر شدّت مرض،
بول سفيد غليظ عارض شده است، و هركس كه چنين شود در معرض سرسام است، پس نتيجه
مىشود كه اين فرد تبدار در معرض سرسام است. و تو مىدانى كه بول سفيد و سرسام،
هر دو، معلول علت واحدى هستند و آن علّت عبارت است از حركت اخلاط غليظ به طرف سر و
دفع شدنشان به طرف آن؛ و هيچ يك از اين دو، علت ديگرى يا معلول ديگرى نيست. مثال
دليل چنين است كه:
اين فرد يك روز در ميان تب مىكند، و هركس يك روز در ميان تب كند پس
تب او ناشى از عفونت صفراء است. يا مثال ديگر: ماه اهلّه مىكند: يعنى اوّل هلال
است و بعد نصف آن روشن است و بعد بدر است، سپس به همين ترتيب بازمىگردد؛ و آنچه
نور را به اين ترتيب بپذيرد كروى است؛ پس ماه كروى است. يا مثال ديگر: گاهى ماه
خسوف مىكند، و وقتى ماه خسوف كند، زمين بين آن و خورشيد قرار گرفته است. يا مثال
ديگر: اين چوب مىسوزد، و هرچه مىسوزد قطعا در آتش قرار گرفته است. تمام اين
مثالها علّت را از طريق معلول تبيين مىكنند و دليل ناميده مىشود، و چون اين
مطلب واضح است آن را تفصيل نمىدهيم.
نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 64