نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 301
عدم و ملكه؛ و اين نوع جهل، مرض نفسانى است. زيرا صحت هر چيزى يا به
اين است كه بر مزاج ذاتى و فطرت اصلى خود باشد، يا به اين است كه همراه آن صحت،
كمالات ثانوى هم كسب كند، مانند اينكه علاوه بر داشتن صحّت مزاج، زيبا و قوى هم
باشد. و اين صحّت فقط در مزاج بدن نيست بلكه در تركيب بدن هم هست؛ زيرا صحّت بدن
عبارت است از اعتدال مزاج و استواء تركيب. و كمال صحّت در آن است كه علاوه بر
داشتن اين دو امر بدنى، با امورى مانند زيبايى و تناسب اندام و قوّت، نيز مقارن
باشد.
(443) كذلك صحة النفس على وجهين: صحة أولى- و هى أن تكون على
فطرتها الأولى و مزاجها الأصلى، و ليس فيها معنى خارج عن الملاءمة. و صحة ثانية- و
هى أن تحصل لها الزوائد الكمالية التى تستعد لها بتلك الصحة، و هى العلوم الحقيقة.
(443) همينطور صحت نفس بر دو وجه است: صحت اولى- و آن عبارت است از
اينكه نفس بر فطرت اوّلى و مزاج اصلى خود باشد، و معنايى خارج از ملائمت در آن
نباشد. و صحّت دوّم- كه عبارت است از اينكه نفس كمالات ثانوى را كه نفس به خاطر
صحت اوّل مستعد آنهاست دارا باشد، و اين كمالات عبارت است از علوم حقيقى.
(444) و كما أن البدن إذا حدث فيه أمر غريب لا تقتضيه فطرته، فمنع
مقتضى فطرته و الأفعال التى له بذاته، كان البدن مريضا، كذلك النفس إذا اعتقدت
الآراء الباطلة المخالفة لما يجب أن يكون مبنيّا على فطرتها الأصلية، كانت مريضة.
(444) و همانطور كه بدن هرگاه در آن امر غريبى كه اقتضاى فطرت بدن
نيست و مقتضاى فطرت بدن و افعال ذاتى آن را منع مىكند، حادث شود، مريض مىشود؛
همينطور هرگاه نفس به آراء باطلى اعتقاد ورزد كه مخالف چيزى است كه واجب است بر
فطرت اصلى نفس مبتنى باشد، در آن صورت نفس مريض مىشود.
(445) و إنما سمى هذا الجهل مركّبا لأن فيه خلاف العلم و مقابله
من وجهين: أحدهما أن النفس خالية عن العلم، و الثانى أن مع خلوها عن العلم قد حدث
فيها ضد العلم. و هذا النوع من الجهل قد يقع ابتداء و إذعانا للنفس له من غير حد
أوسط، و قد يقع باكتساب قياسى. و الكائن باكتساب قياسى إما أن يكون فيما لا وسط
له، أو فيما له وسط. و الكائن
نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 301