نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 297
متنافى بوده و چيزى در يكى از آنها يافت نخواهد شد كه در ديگرى يافت
شود. و در اين صورت امكان دارد كه محمول يكى از آن دو حدّ را حدّ اوسط قرار داده و
هريك از آن دو را كه بخواهيد از طريق يك قياس از ديگرى سلب كنيد. 361
(434) فإن كان المحمول الموجب إنما هو فى جانب أحد الحدين فقط،
كان ذلك بقياس واحد لا غير، مثل إن كان كل ا ج و لا شىء من ب ج: أو كان كل ب ج و
لا شىء من ا ج.
(434) پس اگر محمول ايجابى فقط در يكى از دو حد باشد، در اين صورت
فقط يك قياس لازم است: مانند: هر «الف» «ج» است و هيچ «ب» «ج» نيست: يا هر «ب» «ج»
است و هيچ «الف» «ج» نيست. 362
(435) و إن كان المحمول الموجب قد وجد فى جانب كل واحد من الحدين،
كان بقياسين. مثلا إن كان ا، ح، د طبقة متساوية، و ط تحمل عليها و تساويها؛ و ب،
ه، ز طبقة مساوية، ج يحمل عليها و يساويها؛ و معلوم أن شيئا من هذه الطبقة لا يحمل
على شىء من تلك الطبقة. فإن قيل: كل ا ط و لا شىء من ب ط، كان قياس. و إن قيل كل
ب ج و لا شىء من ا ج كان قياس، و هما قياسان. و كذلك الحال إن لم يكن إلا او يحمل
عليه ط فقط أو ب و يحمل عليه ج فقط. لكن العادة فى التمثيل جرت بذلك.
(435) و اگر محمول ايجابى در هريك از دو حدّ وجود داشته باشد دو
قياس لازم است. مثلا:
اگر «الف»، «ح» و «د» يك طبقهى مساوى باشد و «ط» بر آنها حمل شود و
با مجموع آنها مساوى باشد؛ «ب»، «ز» و «ه» طبقهى مساوى ديگرى باشد و «ج» بر
آنها بهطور مساوى حمل شود؛ و بدانيم كه چيزى از اين طبقه بر چيزى از آن طبقه حمل
نمىشود؛ پس اگر گفته شود: هر «الف» «ط» است و هيچ «ب» «ط» نيست، يك قياس تشكيل
مىشود. و اگر گفته شود هر «ب» «ج» است و هيچ «الف» «ج» نيست، دو قياس تشكيل
مىشود. 363 و همينطور است اگر فقط «الف» باشد و
«ط» بر آن حمل گردد و يا فقط «ب» باشد و «ج» بر آن حمل شود. لكن عادت در تمثيل بر
اين صورت جريان دارد.
(436) فإذا كان على أحد الحدين محمول خاص كان السلب بانقطاع. فيجب
أنه إذا كان ليس على أحد الحدين محمول خاص، و أحدهما مسلوب عن الآخر، أن يكون ذلك
سلبا
نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 297