نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 18
مانند اينكه: «انسان جسم ناطق ميرنده است»، كه هرچند انسان را از
نظر ذاتيات متمايز مىكند، با اين حال حدّ تام نيست، زيرا در آن به فصلهاى اجناس
متوسط انسان اشاره نشده است. به همين جهت اگر چيزى داراى فصول زيادى باشد كه با
امر ديگرى در آنها شركت ندارد، هرچند در اين صورت ذكر يكى از فصول از نظر متمايز
ساختن آن كفايت مىكند، با اين حال نمىتوان گفت كه چنين تعريفى حدّ تام است، بلكه
براى تحصيل حدّ حقيقى ذكر تمام آن فصول در تعريف ضرورى است.
(3) فلهذا ليس رسم الحد ما قيل من أنه «قول وجيز مميز للمطلوب
بالذات»، بل ما قاله المعلم الأول فى «كتاب الجدل»: إن الحد قول دال على الماهية.
يعنى بالماهية كمال حقيقة الشىء التى بها هو ما هو؛ و بها يتم حصول ذاته.
(3) بنابراين آنچه در تعريف «حدّ» گفته شده كه «حدّ عبارت است از
قول مختصرى كه ذاتا مطلوب را متمايز مىكند» درست نيست، بلكه تعريف «حدّ» عبارت از
آن چيزى است كه معلّم اول در «كتاب جدل» 4 گفته است كه «حدّ عبارت از قولى است كه بر ماهيت دلالت كند»؛ يعنى
كمال حقيقى شىء، كه شىء به خاطر آنچنان است كه هست، و حصول تام و تمام ذات آن،
از طريق ماهيت امكانپذير است.
(4) فهذا الكتاب هو الذى يفيدنا المواد التى إن جعلت حدود قياس
كان القياس موقعا لليقين- و هو القياس البرهانى- و يفيدنا المواد التى إذا جعلت
أجزاء حد؛ كان الحدّ موقعا للتصور التام.
(4) بنابراين، اين كتاب 5 موادّى را توليد مىكند كه اگر حدود قياس قرار بگيرند، آن قياس
توليد يقين كند- و آن قياس برهانى است- و اگر اجزاء حدّ قرار بگيرند، آن حدّ توليد
تصوّر تام كند.
(5) و يصلح أن يجعل التصور بنوع ما مبدأ للتصديق، لأن كل مصدّق به
متصوّر؛ و ليس كل متصور مصدّقا به: فإن معانى الألفاظ المفردة و الألفاظ المركبة
التى ليس تركيبها تركيب قول جازم كلها متصورة و ليست بمصدقة. بل لاقوال الجازمة قد
تتصوّر و صدّق بها؛ و لكن يكون ذلك من وجهين. أما التصور فمن جهة أن معناها قائم
فى النفس كقولك
نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 18