اگر بخل نكند از طريق تشبه نكرده باشد، پس خواجه اشارت بدين طرف گردد از تعليم و تعلّم بعد از بيان اخلاق و حصول استعداد.

«متن»

«قال الشيخ الرئيس ويلكم اخوان الحقيقه تقبّعوا كما تتقبّع القنافذ فاعلنوا بواطنكم و ابطنوا ظواهركم فتاللّه ان الجليّ لباطنكم و ان الخفيّ لظاهركم.»

«ترجمه»

«اى برادران حقيقت سر اندر كشيد، چنانك جيز و سر اندر كشد و آشكارا گردانيد نهانيها را و نهان گردانيد آشكارهاى خود را، چه به خداى، كه روشن و هويدا اندرون شماست و ناپيدا و پنهان بيرون شماست.»

«شرح»

بدانك قنفذ، برّى و بحرى و جبلى بود. جبلى را به عربى دلدل خوانند و به عجمى سنغر و بر وى سيخهاى دراز رسته بود كه همه چيز را به زخم آن از خود دفع كند چون تير كه از كمان روان بود. و بحرى مثل سمك بود تهى چون صدف و بعضى از وى ملام آكنده بود بخايه خود على الخصوص.

به وقت استقبال ماه و به آفات حرارت هوا امّا قنفذ برّى را خارپشت گويند، معروف است و مجامعت ايشان چنان باشد كه شكم به شكم باز نهند ايستاده و آن خار كه بر پشت او رسته‌