نام کتاب : شرح رسالة الطير( ابن سهلان ساوى) نویسنده : عمر بن سهلان ساوى جلد : 1 صفحه : 43
كه از مرتبه انعام بازپستر بود. قال اللّه تعالى: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (7/ 180) امّا فرشته را قوّت شهوانى و غضبى نبود، به استيلاء او به
مرتبه كمتر آيد. و بهائم را نفس ناطقه و قوّت عاقله و عامله نبود، [1] تا بدان قوّت عاقله [2]، نفس او از مبادى منفعل شود. قوّت
عامله او بر ديگرى قوى، مستولى باشد [3]، تا بدان از مرتبه خويش، تا مرتبه بلندتر رسد.
متن
قال الشّيخ: و ارجع الى رأس الحديث. فاقول [4] برزت طائفة تقتنص [5] فنصبوا الجبايل و رتّبوا الشّرك و
هبأوا الطّعم و تواروا
[ [گروهى بيرون آمدند تا صيد كنند، دامها بگسترانيدند. و طعامها
بساختند و صيادان پنهان شدند و من در ميان گروهى از مرغان بودم كه آواز دادند و ما
را بخواندند ما نعمت و آسايش ديديم و ياران خويش را ديديم گمان بخير برديم و هيچ
نهمت ما را از قصد بدان جايگاه باز نداشت و ما شتاب نموديم در آمدن بدان جايگاه
ناگاه در دام افتاديم و حلقها در گردن ما افتاد و دام در پاى ما آويخت و در بالهاى
ما محكم شد و هر چند حركت پيش كرديم تا رهايى يابيم سختتر اندر دام افتاديم و كار
بر ما سختتر بود پس تسليم كرديم خود را بهلاك و مشغول شد هر يكى از ما بدان چه
نصيب او بود از اندوه غافل شد از رنج برادر خويش و اقبال كريم جمله بر حيله جستن و
رهائى يافتن تا آنكه فراموش كرديم صورتها و كار خويش را و انس گرفتيم بدام و قفص و
انس گرفتيم. باز آن پس من نگاه كردم روزى از آن قفص گروهى را ديدم از مرغان كه پر
و بال خويش از قفص بيرون كرده بودند و مىپريدند و در پايهاى ايشان اثر حلقه دام
ظاهر بود و آن حركت و اثر بدان حد بود كه ايشان را از پريدن با مىداشت و نه بدان
اندكى بود كه حيوة و پريدن صافى و مهنّا بود. چون من اين گروه را بدين حال ديدم.
مرا با ياد آمد آنچه من از حال
نام کتاب : شرح رسالة الطير( ابن سهلان ساوى) نویسنده : عمر بن سهلان ساوى جلد : 1 صفحه : 43