responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رسائل فلسفى نویسنده : ابن سينا، عمر خيام    جلد : 1  صفحه : 315

روى اراده نشد طبيعى ناميده شود و حركاتى كه متكون از غير اراده است نفس نباتى ناميده شود و حركتى كه با اراده است چه بر يك كون چه اكوان كثير بهر نحو باشد نفس حيوانى يا نفس فلكى ناميده گردد و متصل است بحركت چيزهائى كه آن را زمان گويند و اگر بمقطع زمان رسد آن را آن گويند و جائز نيست براى حركت ابتداى زمانى و نه اجزاء زمانى پس واجب متحركى موجود باشد بر اين نهج و محرك هم چنين است و اگر محرك هم متحرك باشد محتاج بمحرك ديگر خواهد بود چه متحرك از محرك منفك نخواهد شد و چيزى بذاته حركت نكند پس واجب است بى‌نهايت نباشد بلكه منتهى به محركى شود كه متحرك نيست و محال است وجود دو متحرك و دو محرك بلا نهايت و محركى كه متحرك نيست واجب است يكى باشد و داراى عظم و حجم و جسم نباشد و متحيز (داراى حيز و مكان) و داراى كثرت در خود به وجهى از وجوه نباشد.

سطح حاوى و سطح جسم محوى را مكان گويند و از براى فراغ (خلاء) وجود نيست و جهت ظاهر شود از اجرام سماويه زيرا محيط است و مركز دارد و جسمى كه در او ميل طبيعى نباشد در او ميل قسرى نبود چه هرگاه در طبعش ميل دورى باشد جائز نيست ميل مستقيم را قبول كند و هر كائن فاسدى در او ميل مستقيم است و فلك را بالطبع ميل مستدير است و آن مقدارى نيست كه منتهى شود بتقسيم بجزئى و اجسام مركب نشود از اجزائى كه آن اجزاء را جزء نباشد (يعنى از جزءهاى لا يتجزى مركب نشود) و حركت و زمان و اشياء داراى مقدار و اعداد و ترتيب جائز نيست بالفعل وجودى بى‌نهايت حاصل كند و جائز نيست حركتى متصل بحركت مستديره باشد و زمان متصل باين حركت است و حركات مستقيمه اتصال ندارد مگر در جائى كه جسم را مكان خاصى باشد كه سوى او منجذب شود و اگر جسم بسيط باشد واجب است مكانش و شكلش بر نوعى واحد باشد كه در او خلاف و اختلاف نبود و جسم مستدير همچنين است و شكل هريك از اين چهار (اربعه) بر مثال كره است و هر جسمى را قوتى است كه ابتداء حركتش بذاته شود و سبب اختلاف انواع اختلاف مبادى است كه در اوست و بسائط عالم را مكانهائى است كه جاى آنهاست و هيچ‌يك را دو مكان نيست و عالم مركب است از بسائطى كه كره واحده‌اند و در خارج عالم چيزى نيست پس در مكان نيست و فراغ و خلائى نخواهد بود چنانكه ملائى نيست و هر جسم طبيعى كه منتهى بمكان خاصش شود حركت نكند مگر بقسر پس چون از مكانش مفارقت نمود حركت كند بطبع و طبع فلك طبع ثخين است نه گرم است نه سرد و نه ثقيل است نه خفيف و فلك را هيچ چيز نمى‌سوزاند و از او مبدأ حركت مستقيمه نيست و براى حركتش ضدى نيست و وجود فلك وجودى نيست كه از او چيز ديگرى متكون شود بلكه اين مخصوص است بر حال خاصى (بحال خاصى) و حركتى نفسانى نه طبيعى و حركت فلك حركت شهوت و غضب نيست بلكه از اين جهت است كه شوق تشبه بعقليات مفارق از ماده دارد و از براى هريك از اجزاء فلكيه عقلى است مفارق كه‌

نام کتاب : رسائل فلسفى نویسنده : ابن سينا، عمر خيام    جلد : 1  صفحه : 315
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست