يعنى علم بذات خود و علم بعلت خود پس حاصل شود از اين عقل دوم بسبب
اينكه ممكن الوجود بالذات است و بسبب اينكه علم بذات خويش دارد فلك اعلى به
مادهاش و به صورتش كه عبارت از نفس است و مراد آنست كه باين دو حيثيت علت دو چيز
مىشود كه فلك و نفس باشد و حاصل شود از عقل دوم عقل ديگر و فلك ديگر زير فلك اعلى
زيرا كه در عقل دوم كثرت حاصل است بالعرض بهمان نحو كه در عقل اوّل گفته شد
بنابراين حاصل شود از عقل سوم عقلى و فلكى و ما نمىدانيم كميت عقول و افلاك را
مگر بطور اجمال و بطور جملهبندى تا آنكه عقلهاى فعال منتهى شود بعقل فعالى مجرد
از ماده و اينجا عدد افلاك تمام شود و حصول باين عقول كه بعضى از بعضى است مسلسل
بدون نهايت نيست و عقل اخير از عقول سبب وجود نفوس ارضى است بوجهى و سبب اركان
أربعة است بوجهى ديگر بوساطت افلاك و واجب است حاصل شود از اركان أربعة امزجه
مختلفه بر طبق نسبتها كه بين ايشان است كه مستعد قبول نفس نباتى و حيوانى و ناطقه
است از جهت جوهرى كه سبب امر اكوان اين عالم است.
7- حركات
افلاكى كه حركاتشان مستدير است استوار بر شيء ثابتى است غير متحرك و
از تحريكش و مماسه بعضى به بعضى بترتيب حاصل شود اركان أربعة و هريك از عقول عالم
است بنظام خيرى كه واجب است از او ظاهر شود و اجرام سماويه را معلوماتى است كلى و
معلوماتى است جزئى و جرم سماوى قابل نوعى است از انواع انتقال از حالى بحالى بر
سبيل تخيل و حاصل مىشود بسبب آن تخيل براى او تخيلى جسمانى و آن سبب عبارت از
حركت است و حاصل شود از جزئيات تخيلات متصلهاش حركات جسمانى سپس آن تغيرات سبب
تغيرات اركان أربعة است و آنچه ظاهر مىشود در عالم كون و فساد از تغير گردد و
اشتراك اجرام سماويه در معناى واحد كه حركت دورى است و صادر از جمله آنهاست سبب
اشتراك مواد چهارگانه در ماده واحده مىشود و اختلاف حركاتش سبب اختلاف چهار صورت
گردد و تغيرش از حالى بحالى سبب تغير مواد اربع در تركيب از ماده و صورت شود زيرا
ماده افلاك و اجرام مخالف با ماده اركان اربعه و كائنات است چنانكه صورت آنها
مخالف با صورت اينهاست با اينكه جميعا مشترك در جسميتاند زيرا ابعاد سهگانه در
او مفروض است و جائز نيست وجود هيولى بالفعل بدون صورت و نه وجود صورت طبيعى بدون
هيولى بلكه هيولى محتاج بصورت است تا به او موجود شود بالفعل و جائز نيست يكى سبب
وجود ديگرى باشد بلكه هر دو را با هم سببى ديگر موجود سازد.
8- حركات بسائط و مركبات
حركت كمى و حركت كيفى و حركات مستويه لازم است بسائط را و حركت بر دو
قسم است يكى از وسط ديگرى سوى وسط و حركت اشياء مركبه بر حسب غلبه بسائط است از
مواد چهارگانه براى مركبات و مبدأ حركت و سكون چون از خارج يا از