responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمة رساله اضحوية نویسنده : ابن سينا    جلد : 1  صفحه : 45

جماعت معلوم است كه: رأى ايشان بر آن است كه باز آمدن وى هم بدان مادت خواهد بود كه وى را بوده بود. و چون چنين باشد؛ يا باز آمدن وى بدان مادت بود كه در وقت مردن وى را بود، يا به جمله مادت كه در روزگار عمر، وى را بوده. اگر چنان است كه باز آمدن وى به آن مادت باشد كه در وقت مرگ بود، لازم آيد كه: اگر آن شخص در وقت مردن، بينى بريده بود، يا گوش بريده بود يا دست بريده در جهاد و راه خداى تعالى، وى همچنان باشد، بعد از بعث، كه در وقت مرگ بود. و آن نزديك ايشان زشت است. و اگر نه كه باز آمدن نفس به جملگى اجزا خواهد بود كه وى را در جمله عمر بوده بود، لازم آيد كه در آفرينش دوم، يك جزو، هم دست و هم سر و هم جگر و هم دل باشد. از براى آنكه درست شده است‌ [1] كه: اعضاى آدمى از يكديگر غذا مى‌پذيرد؛ يعنى‌ [2] از فضاله غذاى ديگرى غذا مى‌ستاند. و لازم آيد كه در آن شهرها كه مردم گوشت مردم مى‌خورند، آن كس كه زيست وى از گوشت مردم بوده است، وى را بعث نكنند؛ زيرا كه گوهر وى از اجزاى گوهر ديگرى است، و آن اجزا را در آن ديگر بعث خواهند كردن. يا وى را بعث كنند، و آن ديگر را كه آن غذاى وى، اجزاى وى بوده است بعث نكنند.

و اگر كسى گويد كه: بعث، اجزايى را خواهد بود كه زندگى مردم بدان متعلق است. بدين سخن اشكال مندفع نشود. از براى آنكه همه اجزا برابرند در وجود آن شخص، بعضى مقوّم‌اند و بعضى نافع. و چون نفس مفارقت كرد، و بدن خاك شد، بعث از آن خاك و از خاكى ديگر هر دو برابر باشد؛ چون هر كدام كه باشد، شايد [3] كه بعث كنند، [اين‌] نه عدل باشد، و [4] مذهب ايشان بنا بر عدل است. مگر گويند كه: آن اجزا كه او را بعث خواهد بود، در او معنيى هست كه در ديگرى نيست، و آن معنى آن است كه در حال حيات [اول‌] مادت اجزايى‌ [5] بود كه مقوّم حيات وى بودند. و اين سخن تحكّم است و از فايده خالى، يعنى تعيين كردن اين كه: بعضى اجزا را بعث كنند، و بعضى را نه. و آن كس را لازم آيد كه: نيستى را- كه معنى وى بود- سبب ساخته باشد استحقاق چيزى را، از براى معنى، و ديگر مستحق نه. و در حال عدم آن معنى، آن را كه بود، و آن را كه ممكن بود، و نبود [6] در آنكه مادت باشد [7] و پذيراى هر دو، يكى‌اند. معنى سخن آن است كه: تخصيص كردن بعضى اجزا را به بعث از ديگرى، از جهت آنكه اين بعض در حال حيات‌


[1] . درست شده است، معلوم و ثابت شده است.

[2] . بعضى. (د).

[3] . روا باشد.

[4] . در حالى كه.

[5] . متن عربى: «و هوانها فى حال الحياة الاولى كانت مادة للاجزاء المقومة للحياة ...» (اضحويه چاپ قاهره، ص 56)

[7] . يعنى ممكن نبود.

[6] . يعنى ممكن نبود.

نام کتاب : ترجمة رساله اضحوية نویسنده : ابن سينا    جلد : 1  صفحه : 45
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست