نام کتاب : ترجمة رساله اضحوية نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 44
ظاهر برانند [1]، محال بسيار لازم آيد. و اينها كه ما برشمرديم جمله در علوم حكمت
معلوم و مبيّن است.
اما آن اول را: در [علوم] الهى و طبيعى بيانى شافى كردهاند.
و آن دوم را: در علوم الهى به غايت روشن گفته و بيان كردهاند كه:
صانع قديم- تعالى و تقدس- از تغيّر و گردش از حالى به حالى برى [2] است. و فعل وى به ارادت و حكمت وى
است، و ارادت و حكمت ازلى است- هميشه بود، و هميشه خواهد بود- فعل همچنين باشد.
و سيم از آنچه برشمرديم؛ در اين كتاب بيان كنيم در فصلى مفرد.
و چهارم: كسانى كه عالم و دانااند، خود دانند كه عوام و جهال، مصلحت
ايشان در آن است كه ندانند، و بدان وقوف نيابند؛ كه
[3] چون علم الهى ندانند نبايد كه به شريعت، و يا ديانات الهى، به چشم
استخفاف نگرند، و شرع از آن بزرگتر است.
اما آن كس كه وى حكمت داند؛ نفس خويش از آن پاك دارد كه بشتابد به
انكار كردن چيزى كه غرض آن چيز واضح نيست [4]، و تأمل كند در نهاد شريعت. و بداند كه: بزرگترين [4] علامتى بر صحت
شريعت آن است كه بر اين نهاد و اين شكل آمده است. و بداند كه: اگر شرع چنان آمدى
كه حق را- صريح، چنانكه هست- بيان كردى، يا مثال گفتى در بيان حق، نه چنانكه مألوف
مردم بودى- همچنانكه در شريعت گبران و مانويان است- آن بزرگترين علامتى بودى بر
فساد شريعت، يا از قوت عنايت آسمانى خالى بودى.
و چون ما، در اين كتاب بيان كنيم، چون ابطال تناسخ خواهيم كردن [5] كه «تواند بودن كه نفوس بعد از مفارقت
كالبد، ديگربار به وى پيوندد!» معلوم شود كه: مذهب اين جماعت باطل است؛ كه [6] نتواند بودن كه نفوس بعد از مفارقت
كالبد، ديگربار به وى پيوندد. و بعد از اين، اين سخن را مستوفى بگوييم، و آن
جايگاه بدان اشارتى كنيم.
بدان كه: نفوس بعد از مفارقت، اگر باز به بدن باز آيد، حال از دو
بيرون نباشد: يا آمدن وى هم بدان مادت باشد كه از وى مفارقت كرد، يا به مادت
ديگرى. و به حكايت از مذهب آن
[1] . يعنى بر ظاهر حمل كنند متن عربى: «اذا اخذت على ماهى عليها
لزمها امور محالة شنيعة».
(اضحويه چاپ قاهره، ص 53)
[2] . بيزار. (چاپ دوشنبه، كه ازين پس با حرف (د) از آن ياد
مىشود).