نام کتاب : زندگانى كريم اهل بيت حضرت حسن بن على(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 63
اينك معاويه پنداشته است كه من او را شايسته خلافت دانسته و خود را
سزاوار آن ندانستهام. او دروغ مىگويد. ما در كتاب خدا و بر زبان پيامبرش نسبت به
مردمان اولى هستيم. اهل بيت همواره و از زمانى كه خداوند، پيامبرش را به سوى خود
برد، زير ستم بودهاند. پس خداوند ميان ما و كسانى كه حقّ ما را به ستم گرفته و بر
گردن ما بالا رفتهاند و مردم را بر ضدّ ما شورانده و سهم ما را از «فىء»
[1] بازداشته و مادر ما را از حقّى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله
براى او قرار داده بود، محروم كردهاند، داورى فرمايد.
به خدا سوگند ياد مىكنم كه اگر مردم به هنگامى كه رسول خدا صلى الله
عليه و آله آنان را ترك گفت با پدرم بيعت مىكردند، همانا آسمان باران رحمتش را بر
آنان فرو مىباريد و زمين بركتش را از آنان دريغ نمىداشت. وتو اى معاويه! در اين
خلافت طمع نمىكردى. چون اين خلافت از جايگاه اصلى خود برون آمد، قريش بر سر آن
جدال كردند و آزادشدگان (طلقاء) و فرزندان آنان، يعنى تو و يارانت، در آن طمع
كرديد. در حالى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كار هيچ امّتى تباه نشد
مگر آنكه مردى در ميان آنان به حكومت رسيد كه عالمتر از او نيز يافت مىشد، امّا
وى آن امّت را به درجات پستتر سوق مىدهد تا بدانجايى رسند كه از آن گريخته
بودند.
بنى اسرائيل با آنكه مىدانستند هارون جانشين موسى است، امّا او را
رها كردند و پيرو سامرى شدند. اين امّت نيز پدر مرا وانهادند و با ديگرى
[1] - به سرزمينهايى كه بدون جنگ جزو قلمروى اسلام قرار گرفت
«فىء» گفته مىشود.
نام کتاب : زندگانى كريم اهل بيت حضرت حسن بن على(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 63