نام کتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 280
«خدا چيزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند تا آن مردم خود
دگرگون شوند.»
به علاوه تعابير مستقيم ديگرى كه اگر آدمى آنها را چنان كه بايد درك
نكند شيطان بر او چيره مىشود و از راه راست بازش مىدارد.
هنگامى كه سخن جامعه شناسان و حقوقدانان را مطالعه مىكنيم آنها را
با سخنان فلاسفه جبرى وتفويضى ناهمسو مىيابيم، بلكه تمامى آنها را در جزئيات
اعتقاد به آزادى انسان، همسان مىبينيم، بدين مفهوم كه اگر از حقوقدانان بپرسم آيا
ما آزاد هستيم و يا مجبور؟ مستقيماً پاسخ مىدهند كه آزاد هستيد و اصول قانونهاى
حقوقى، اجتماعى و قضايى وضع نشدهاند، مگر به سبب آنكه انسان موجودى است آزاد و
مىتواند نسبت به قوانين متعهّد باشد و بدين ترتيب شخصيتش محترم و عرصه زندگيش
بدور از هرگونه جرم و جنايتى باشد، چنانكه مىتواند از قوانين تجاوز كند و در معرض
كيفر قضايى قرار گيرد و اگر چنين نمىبود وجود قوانين و قوه قضائيه، بغايت بيهوده
مىبود.
دانشمندان علم تاريخ، به ويژه فلاسفه و حكيمان آنان، كسانى هستند كه
بر اين جنبه بيش از ديگران تأكيد مىورزند. براى مثال در حال حاضر در مكاتب نوين
دانش تاريخ، رايجى يافت مىشود كه فلسفه «توين بى» ناميده مىشود كه بر بنياد
انديشه چالش و چالش مخالف استوار است. اين فلسفه اصيل تأكيد دارد كه زير ساز تمدّن
همان چالش است و بنياد از ميان رفتن تمدن بر وجود و يا ظهور چالش مخالف استوار است
و به دير سخن: تمدن بر بنياد آزادى، اراده انسان و جامعه، تكيه دارد، زيرا پوشيده
نيست كه موجود ناتوان از گزينش و موجود ناتوان از آشكار كردن اراده خود، از
پرداختن به كار چالش و يا چالش مخالف نيز ناتوان خواهد بود.
بنابراين عقلاى بشر همگى با انديشههاى فلاسفه جبر همراه نيستند. اين
خردمندان فعّال در جرگه اخلاق، تربيت، حقوق و تاريخ معتقدند كه از جمله
نام کتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 280