«و او خدايى است كه مرا طعام مىكند و سيرابم مىسازد و هرگاه
بيمار شدم بهبودم مىبخشد.»
و اين همان عاملى است كه انديشه جبر را به انسان الهام مىكند، زيرا
هر فعلى لاجرم بايد فاعلى داشته باشد و اين همان است كه به اعتقاد جبر آلود برخى
انجاميده است و اين كه فعل انسان، از سوى خداوند صادر شده است، تا جايى كه برخى از
فلاسفه مسلمان نيز باور يافتهاند كه فعل انسان از سوى خدا صادر گشته است و
گفتهاند كه فعل به صورت مستقيم از بنده و به صورت غير مستقيم از خدا سر مىزند.
هنگامى كه از اشاعره پرسيده مىشود: بنابراين چگونه خداوند فعل را انجام مىدهد و
بنده را به سبب آن مؤاخذه مىكند؟ و اگر او موجب حقيقى ارتكاب گناه است پس چگونه
مىتواند ارتكاب اين گناهان را مورد مؤاخذه قرار دهد؟ و اگر خدا در انجام نيكيها
اصل است پس شايستگى بنده در دست يافتن به پاداش و فردوس برين چگونه است؟ آيا در
اين، ستمى فاحش نهفته نيست.
آنها پاسخ مىدهند: چنين باشد، اصلًا فرض كنيم كه خدا ستم كرده است.
در پاسخ به ايشان گفته مىشود: ستم، امر قبيحى است و نسبت قبح به
خداوند امرى نادرست است.
و آنها در پاسخ مىگويند: حسن وقبح، امورى عقلى نيستند و وظيفه عقل
تعريف و جدا كردن اين دو امر از يكديگر نيست، بلكه بايد آن را از وظايف