«التائب إذا لم يستبن عليهأثر التوبة فليس بتائب، يرضي الخصماء،
ويعيد الصلوات، ويتواضع بينالخلق، ويقي نفسه عنالشهوات، ويهزل رقبته بصيام
النهار، ويصفِّر لونه بقيام الليل، ويخمص بطنه بقلّة الأكل، ويقوِّس ظهره من مخافة
النار، ويذيب عظامه شوقاً إلى الجنة، ويرقّ قلبه من هول ملك الموت، ويجفّف جلده
على بدنه بتفكّر الآخرة، فهذا أثر التوبة، وإذا رأيتم العبد على هذه الصفة فهو
تائب ناصح لنفسه» [2]
. «توبه كنندهاى كه نشانهها و آثار توبه در او ديده نشود، توبه
كننده نيست. بايد طرف نزاع خود را راضى كند، نمازهاى فوت شده را اعاده نمايد، در
ميان خلق با فروتنى رفتار نمايد، نفس خود را از شهوات باز دارد، خود را با روزه
دارى لاغر گرداند، رنگ رخش با نمازهاى شبانه زرد شود، با كم خورى شكمش را خالى
نگهدارد، پشتش از ترس آتش جهنم كمانى شود، استخوانش را در اشتياق بهشت آب كند و
قلبش را از هول فرشته مرگ رقيق گرداند و با تفكر درباره آخرت، پوستش را بر بدنش
خشك سازد. اينها آثار توبه است و اگر بنده را با اين اوصاف ديديد، او توبه كننده
ناصح خويشتن است.»