نام کتاب : يس اسماى حسناى الهى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 147
خداوند وضع تأسّفبار انسانها را مىداند. آنچه در اينجا مهم است،
بيان حال تأسّفبار انسان است و بس. در واقعْ به تعبير معروف:
خُذِ الْغاياتِ وَ اْتُركِ الْمَبادى.
نتيجه را بگير و مقدّمه را رها كن!
صفتهايى مثل رضايت، حبّ، كراهت و مانند آن كه به انسانها و خدا هر
دو نسبت داده مىشود، به آن معنا نيست كه خالق و مخلوق به يك گونه به اين صفتها
متّصف مىشوند. انسان مىشنود، خدا هم مىشنود؛ امّا اين گونه نيست كه خداوند هم
مانند انسانها نياز به دستگاه شنوايى داشته باشد؛ بلكه آن علم و ادراكى كه
انسانها از طريق شنيدن به آن مىرسند، اين علم و ادراك در خداوند وجود دارد.
ممكن است اين احتمال به ذهن بيايد كه «يا
حَسْرَةً عَلَى الْعِباد» گفتهى حبيب، صاحبِ ياسين است؛
امّااين با سياق آيات نمىسازد؛ چون صحبت از صاحبياسين به پايان رسيده و خداوند
پايان كار قوم او را بيان فرموده است كهاين قوم سرانجام به عذاب الهى گرفتار
شدند. آيهىموردبحث درصدد بيان مطلبى كلّى است كه عبارت از اين است كه افسوس بر
بندگانى كه رسولى نيامد؛ مگر آنكه مسخرهاش كردند و خود را مستحق عذاب الهى
نمودند.
بلاغت در آيهى مورد بحث
عبارتِ يا حَسْرَةً عَلى الْعباد
فقط در همين نقطه از قرآن آمده است و همين لطايف است كه سورهى ياسين را قلب قرآن
كرده است. البتّه كلمهى «حسرة» به تنهايى در جاهاى ديگر قرآن هم آمده است؛ مانند: