عامل ديگرى هم هست كه مانع مىشود كه انسان مسئوليت خود را فراموش
كند و آن عامل، عزم و اراده است در اين آيات خداوند به ما تذكر مىدهد كه آدم كه
عهد خدا را فراموش كرد و از بهشت بيرون رانده شد از صاحبان عزم و اراده نبود.
آدم از بهشتى كه خدا براى او مهيا كرده بود و آن همه نعمت به او و
همسرش ارزانى داشته بود، بيرون نيامد مگر بدان سبب/ 236 كه شيطان غريزه علاقه به
جاويدان بودن را در او برانگيخت. چون از شيطان پيروى كرد جامه بهشت از تن بيرون
كرد (هم چنان كه نفس او لباس تقوى از تن به در كرد) و عاصى و گمراه شد. ولى خداوند
تعالى در توبه را به روى او گشود و توبهاش بپذيرفت و آدم را برگزيد و هدايت كرد.
در پايان مقال به اين نكته اشاره شده كه اگر گناه سبب هبوط انسان است
به زمين توبه معراج اوست به بهشت برين.
شرح آيات
[111] وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ
و چهرهها در برابر خداى زنده و پاينده خاضع مىشود.» خضوع اظهار ذلت و خوارى است.
«چهرهها» گفت، زيرا چهره بارزترين عضو از اعضاى انسان است. وقتى كسى مىگويد به
فلان كس يا فلان جاى روى كردم يا روى آوردم، يعنى همه ابعاد زندگىام را به آن
طريق در انداختم. آرى اين موجود ضعيف و فانى سزاوار است كه در برابر آن خداى زنده
پاينده خاضع باشد.
بدين گونه دعا مىكنيم كه
(اى خداوند! چهره ذليل من در برابر تو اى خداوند عزيز جليل به خاك
مىافتد و چهره فرسوده فنا پذير من در برابر تو اى خداوند دايم و باقى به خاك
مىافتد. چهره فقير من در برابر تو اى خداوند بىنياز بزرگ به خاك مىافتد چهره من
و گوش من و گوشت و خون و پوست و استخوان من ... در برابر تو اى پروردگار جهانيان
به سجده مىافتد).