نيست. عرش، خدا را حمل نمىكند بلكه خداست كه عرش را بر پا نگهداشته
و اين معنى در مذاكره على (ع) با جاثليق رئيس مسيحيان بخوبى بيان شده است.
[4] از جمله سؤالاتى كه جاثليق از حضرت پرسيد اين بود كه گفت: به من بگو
آيا پروردگار تو حمل مىشود؟ على (ع) فرمود: پروردگار بزرگ ما حمل مىكند اما حمل
نمىشود. مرد نصرانى گفت: چگونه چنين است حال آن كه در انجيل مىخوانيم: «در آن
روز هشت نفر عرش (تخت) پروردگار تو را بر دوش خود حمل مىكند». حضرت فرمود:
فرشتگان عرش را به دوش مىكشند و اين عرش آن گونه كه تو خيال مىكنى به صورت تخت
نيست بلكه چيزى است محدود و مخلوق و مدبّر و پروردگار بزرگ تو مالك آن است نه به
اين معنا كه روى آن قرار گرفته باشد همانند قرار گرفتن چيزى روى چيزى. او فرشتگان
را فرمان داد تا عرش را بر دوش كشند، بنا بر اين آنها عرش را با قدرتى كه خداوند
در اختيارشان نهاده است حمل مىكنند. مرد نصرانى گفت: درست گفتى، خدايت رحمت كناد.
در حديث ديگرى از قول حنان بن سدير آمده است كه گفت: از امام صادق
(ع) درباره عرش و كرسى پرسيدم، حضرت فرمود: عرش داراى خصوصيات فراوان و گوناگونى
است. براى هر سبب آن در/ 128 قرآن صفت جداگانهاى قرار داده شده است. مثلا جمله
«ربّ العرش العظيم» يعنى: پادشاه بزرگ. و جمله «الرَّحْمنُ
عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» يعنى بر ملك احاطه دارد. از اين
گذشته، عرش در عين پيوند داشتن با كرسى از آن جداست زيرا عرش و كرسى از بزرگترين
ابواب غيب هستند، اين هر دو غيب هستند و در غيب به هم بسته شدهاند؛ زيرا كرسى باب
آشكار و بيرونى غيبى است كه پديدههاى جديد از آن سر مىزند و همه اشياء و موجودات
از آن به وجود مىآيند، و عرش باب پنهان و درونى است كه علم كيف و كون و قدر و حد
و اين و مشيت و صفت اراده و علم الفاظ و حركات و ترك و علم بازگشت و بداء در آن
موجود است. بنا بر اين، عرش و كرسى دو باب به هم بستهاند؛ چرا كه ملك عرش غير از
ملك كرسى است و علم آن ناپيداتر و غيبتر از علم كرسى مىباشد. از همين روست كه
فرمود: «پروردگار عرش