آن را ترك مىگويد. همچنين بعضى از قبايل قريش بودند كه بنى هاشم را
رقيب ديرينه خود مىشمردند و نمىخواستند كه سخن حق را از دهان يكى از آنان
بشنوند. از اين رو با امر نبوت رسول اللَّه (ص) به معارضه برخاستند و اين معارضه
فقط به آن سبب بود كه اين ندا از خاندان هاشم برخاسته بود.
تفسير خطا از حوادث و سبب آنها
[126] همانگونه كه قلب بيمار كلمه حق را به غير حق تعبير مىكند
كسى هم كه صاحب ديد و نظر فاسدى باشد پديدههاى خارجى را به گونهاى مىبيند كه
خود مىخواهد ببيند. مثلا اگر در زندگى از ديگر اقران خويش واپس ماند آن
عقبافتادگى را به گردن اطاعت از دين و آيين الهى مىنهد و حال آن كه بايد آن را
به حساب تن پرورى و تنبلى و سهل انگارى خود نهد.
بسا در زندگى حوادث ناگوارى پديد مىآيد، چون فقر و بيمارى و جنگ،
قحطى همه اينها زنگ خطرى هستند كه دلالت بر روش فاسد افراد جامعه دارد.
ولى نسبت به منافقان كه داراى قلوب بيمار و مغزهاى فاسداند جز زيان
هيچ نمىآيد./ 310 زيرا اينان را عادت بر اين است كه هر چيز را به گونه معكوس
تفسير كنند.
أَ وَ لا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عامٍ مَرَّةً
أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لا يَتُوبُونَ وَ لا هُمْ يَذَّكَّرُونَ
آيا نمىبينيد كه در هر سال يك يا دو بار مورد آزمايش واقع مىشوند ولى نه توبه
مىكنند و نه پند مىگيرند.» از اين آيه چنين مستفاد مىشود كه جوامع بشرى معمولا
گرفتار مصائب و مشكلاتى مىشوند ولى بديده تعمق در آنها نمىنگرند و چنان كه بايد
از آن حوادث پند نمىگيرند.
[127] منافقان در برابر سورهها و آياتى كه تازه بر رسول خدا نازل
مىشود نمىتوانند به نظرى عارى از شايبه ريب و ترديد بنگرند. بلكه هم چنان در
تجاهل خويش پاى مىفشرند و به عصبيتهاى خود باز مىگردند و افكار جاهلى را مدار
انديشه خود قرار مىدهند و آيه و يا سوره جديد را بر همان اساس ارزيابى مىنمايند.