مقدار پول مىدهيم، خداى تعالى نيز از آنان نمىپذيرد.
قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ
إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِينَ بگو: خدا از شما نمىپذيرد،
چه از روى رضا انفاق كنيد و چه از روى كراهت.
زيرا مردمى نافرمان هستيد.» نافرمان كسى است كه از فرمان رهبر دينى خود
سر بر مىتابد و در عوض بند از مال مىگشايد. خدا انفاقهاى او را قبول نمىكند
زيرا اين انفاق نه براى خدا، كه براى تحكيم موقعيت خود اوست. يا سپرى است براى حفظ
ديگر منافع او. در كشور ما هم از اين گونه اشخاص مىتوان يافت. بعضى از
سرمايهداران و فئودالهاى بزرگ مىخواهند با دادن وجهى وظيفه خود را در برابر دين
و انقلاب ادا كنند. اينان مىگويند در امور خيريه اموال خود را صرف مىكنند. در
حقيقت، اعمال خيريه نيست بلكه پرداخت رشوه است. حتى برخى از دولتهاى/ 198 ثروتمند
مبالغى به اين يا آن نهضت انقلابى كمك مىكنند و نامش را خدمت به انسانيت
مىگذارند، در حالى كه مردم آن كشورها را استثمار مىكنند و ثروتهاى ملى آنان را
به غارت مىبرند.
بنا بر اين هر جريان انقلابى كه با چنين بذل و بخششهايى مواجه مىشود
بايد چشم و گوش خود بگشايد تا به دام رشوه و فساد نيفتد.
[54] قرآن انگيزههاى منافقان را از انفاق و علت پذيرفته نشدن آن را
از سوى خداى تعالى بيان مىدارد.
وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا
أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ هيچ چيز
مانع قبول انفاقهايشان نشده، مگر آن كه به خدا و پيامبرش ايمان نياوردهاند.» و
نخواستهاند تسليم قدرت رهبرى دينى گردند.
وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ كُسالى
و جز با بى ميلى به نماز حاضر نمىشوند.» يعنى ايمان در نفوسشان ريشه ندوانيده و
اگر نمازى مىخوانند صرفا يا از روى عادت است يا از روى ريا كارى.