الف: جهاد به معنى استقلال از ديگران است و عدم خضوع در برابر اوامر
آنان يا تسليم فشارهاى آنان شدن، در نتيجه اعلان پيكار با آنان.
ب: معنى جهاد يكى هم اين است كه جامعه آن چنان مهيا باشد كه از هيچ
فشار سياسى يا محاصره اقتصادى دشمن بيمى به دل راه ندهد به عبارت ديگر خود را به
درجه خودكفايى برساند. و اين امر ميسر نمىشود مگر با كوشش و سعى افراد جامعه پيش
از آنچه وظيفه آنهاست.
همچنين چهره ديگر جهاد اندوختن ما يحتاج زندگى است و ساختن اسلحه و
ذخيره آن و تقويت لشكر و مؤسسات نظامى، همه اينها نيازمند سعى و كوشش و كار و تلاش
اضافى است.
ج: جهاد در پارهاى مراحل آن تحول در اقتصاد را ضرورى مىسازد، مثلا
تنظيم يك اقتصاد نظامى به گونهاى كه همه چرخها براى جنگ بچرخد.
د: جهاد از جنبه ديگر يعنى تعليم و تمرين نظامى و آمادهسازى كسانى
كه قادر به حمل سلاح هستند براى رويارويى با حوادث ميدانهاى جنگ. گاه اين تعليمات
نظامى و آشنا شدن با انواع سلاحها مدتها به طول خواهد انجاميد.
/ 188 ه: جهاد نيازمند يك روحيه قوى است و يك آمادگى ذهنى و جسمى
براى تحمل دشواريها.
بنا بر اين شكل يك جامعه جنگى و پيكارجوى با يك جامعه تسليم طلب فرق
بسيار دارد از اين رو قرآن به كسانى كه خود را براى جهاد آماده نمىدارند به ديده
ترديد مىنگرد. اينان مىخواهند شانه خالى كردن از جنگ را به حساب عدم آمادگى خود
بگذارند.
وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً
اگر مىخواستند به جنگ بيرون شوند براى خويش ساز و برگ آماده كرده بودند.» حركت به
سوى هدف دليل صدق نيّت و سلامت عزيمت است.
وَ لكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ ولى خدا
بسيج آنان را ناخوش داشت.» يعنى نخواست آنان را به حركت درآورد و اراده آنان را
تحريك كند.