زيرا هر فردى اراده و عزم و خلوص خود را در اثر اعتماد به كثرت افراد
يك گروه يا يك حزب يا يك طايفه يا يك عشيره از دست مىدهد. و غالبا با خود
مىانديشد كه بگذار تا ديگران جان و مال خويش فدا كنند و سود از آن او باشد.
همچنين كثرت شمار مسلمانان امروز هم چندان فايدهاى ندارد، زيرا
افزونى به كميت را بدون تعالى كيفيت چه فايدت؟ اين كميت بايد با وحدت و يكپارچگى
توام باشد. مثلا سرزمين مقدس در دست دشمنان ماست در حالى كه شمار مسلمانان دهها
برابر غاصبان است.
وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ
و زمين با همه فراخيش بر شما تنگ شد.» آن كثرت شمار مانع تحرك شما شده بود همانند
دهها اتومبيل كه همه مىخواهند از راه تنگى عبور كنند هر يك راه ديگرى را مىبندد
زيرا هر يك مىخواهد تنها عمل كند. در حالى كه اگر همه با يكديگر همكارى مىكردند
مىديدند كه راه آن قدرها هم كه مىپنداشتند تنگ نبود.
ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ و بازگشتيد
و به دشمن پشت كرديد.» آن سان كه امروز مسلمانان از برابر صهيونيستها واپس نشستند.
امتى كه جمعش پراكنده باشد همواره چنين سرنوشتى در پيش خواهد داشت.
[26] اما در ميان آن گروه گريختگان جماعتى هم بودند كه پايدارى
ورزيدند و خداوند آنان را آرامش بخشيد.
/ 149 ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى
رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ آن گاه خدا آرامش خويش را بر
پيامبرش و بر مؤمنان نازل كرد.» دلهايشان مطمئن و آرام گرديد و به پيروزى يقين
كردند و اين همه در اثر رحمت خداوندى بود.
وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها و لشكريانى
كه آنها را نمىديديد فرو فرستاد.» از بارزترين وظايف اين لشكريانى كه نمىديدند-
و همه از ملائكه بودند- پايدارى و ثبات عزم مسلمانان بود و آن سان كه در جنگ بدر
اتفاق افتاد بار