/ 138 جهاد همان مقياسى است كه خطا نمىكند البته زمانى كه در
چهارچوب ايمان محاط شده باشد، زيرا بر دهان شهوات لجام مىزند و هواها و هوسها را
سر مىكوبد و در برابر طاغوت پايدارى مىكند و اراده را صيقل مىدهد. بسيارند
كسانى كه از جهاد سر بر مىتابند و سپس عمل خويش را توجيه مىكنند و توجيهشان بدين
طريق است كه دست به يك سلسله اعمال ظاهرى مىزنند كه با سر و صداى بسيار و تبليغ
همراه است. اين گونه كارها هم از طاغوت سر مىزند و هم از پيروان پليد آنان. مثلا
فلان بازرگانان محتكر و بنده طاغوت در حالى كه خون محرومان را مىمكند فقرا را
اطعام مىكنند و بيمارستان مىسازند يا پاركها و تفريحگاهها بر پا مىكنند، در
حالى كه ملت را در چنگال طاغوت بى هيچ يار و مددكارى رها كردهاند.
بدين گونه عباس بن عبد المطلب چون در جنگ بدر اسير گرديد، مهاجران و
انصار گردش را گرفتند و او را به سبب كفر و قطع رحم عيب كردند و سرزنش كردند. عباس
گفت: چگونه است كه زشتيهاى ما را نكوهش مىكنيد و از اعمال نيك ما سخنى بر زبان
نمىآوريد. گفتند: كدام اعمال نيك؟ گفت: ما مسجد الحرام را تعمير مىكنيم و اسيران
را آزاد مىسازيم، در اين هنگام آيه نازل شد كه
«مشركان را نرسد كه در حالى كه به كفر خود اقرار مىكنند مسجدهاى
خدا را عمارت كنند».
سخن آخر آن كه: هر يك از ما ممكن است يك طاغوت شويم يا هم پيمان
طاغوت، و به خود فريبى مبتلا گرديم. پس بر ماست كه/ 139 به مقياسى دقيق تمسّك
جوييم تا بيمارى خود فريبى را از خود دور سازيم و اين مقياس دقيق همانا جهاد است.
پس در لحظهاى كه احساس مىكنى كه به آسودگى و بى حالى گرفتار آمدهاى و از مقاومت
در برابر انحراف باز ايستادهاى و ارادهات سست گرديده است بايد كه خود در طريق
اصلاح خويش دست به عملى زنى كه هدايت از عمل انسان و تصميم و خواست او مايه
مىگيرد كه آن بر خود ستم روا مىدارد، روى هدايت نمىبيند. از اين رو قرآن در
پايان آيه تأكيد مىكند كه