همنوعمان ما را گرفتار رنج سازد؟ اگر چنين است، چرا تنها در اوقات
محنت و اندوه به درگاه او روى مىآوريم و در لحظات شادمانى و امن و راحت از او ياد
نمىكنيم؟
/ 93 آرى، شناخت اين حقيقت نيازمند فهم و معرفت عميق به حقيقت است.
شرح آيات
با خدا
[63] در جادهاى كه از بيابانى خشك مىگذشت، اتوموبيل ما با
اتوموبيل ديگرى تصادم كرد، نصف شب بود و هوا ابرى، چنان كه حتى از ستارهاى هم
اندك فروغى نمىتابيد. برادرم دستش قطع شد و خونريزى شديد بود. چند نفر از ما براى
بند آوردن خون تلاش مىكرديم چند نفر هم چشم به تاريكى دوخته بودند شايد اتوموبيلى
از راه برسد و ما را كمك كند. ولى كارى از ما ساخته نبود، خون بند نمىآمد،
اتوموبيلى هم در جاده پيدا نبود. نفسها را در سينهها حبس كرده بوديم و از ترس و
نوميدى آهسته سخن مىگفتيم. در همان حال دلهايمان به فضاى ديگرى متوجه شد، به عالم
ديگر، به خداى قادر متعال تا مگر مدد كند و از عالم غيب اتوموبيلى به سوى ما
بفرستد و يا راهى پيش ما نهد تا مگر خونى كه از دست برادرم مىريخت پايان پذيرد.
ناگاه صدايى بلند شد، ريسمان، ريسمان. صداى مجروح بود كه از همراهانش
يك تكه ريسمان مىخواست. ريسمان را پيدا كرديم و به او داديم زخم را از بالا محكم
بست و خون بند آمد. سر بالا كرديم در پشت تپه كمى آسمان روشن شد و پس از زمانى
اتوموبيلى رسيد مجروحمان را با عجله سوار كرديم و به نزديكترين مراكز سوانح
رسانيديم و بحران پايان يافت.
بعدا معلوم شد كه يك خبر اشتباه سبب شده بود كه اتوموبيل امدادگران
به سرعت به منطقه حركت كند و اگر آن تلفن نبود اتوموبيل به طرف ما نمىآمد.
در واقع اگر يك دست غيبى آن را به سوى ما نمىراند، تصور كنيد كه
سرنوشت ما چه