[80] خداوند لوط را به ميان قومش فرستاد. به نظر من اين قوم در آغاز
روشى نيكو داشتهاند و براى بناى تمدن خود تلاش مىكردهاند، بر روى يك خط مستقيم،
عارى از هر گونه انحراف به راه خود، به سوى خوشبختى، ادامه مىدادهاند ولى در
مسير خود به مرحلهاى رسيدند كه گرفتار اسراف شدند و در بعضى از احاديث آمده است
كه گرفتار بخل و اسراف گرديدند. و اين دو صفت دو شاخهاند از يك تنه روييده، پرستش
ماده و دورى از ارزشهاى معنوى.
اگر قوم عاد دستخوش صفت غرور و كينهتوزى و ستمگرى شدند و قوم ثمود
به فساد و استكبار و اختلاف طبقاتى دچار آمدند، قوم لوط گرفتار زرق و برق زندگى و
رفاه طلبى گرديدند و همين امر آنان را به انحرافات جنسى سوق داد. سبب اين انحراف
يعنى به كار گرفتن مردان به جاى زنان بخل بود. زيرا جوانى كه ديك شهوتش به جوش
مىآيد، شرط است كه زن بگيرد ولى در ميان اين قوم مهر زنان به قدرى بالا بود و
هزينههاى عروسى به قدرى گران كه جوان از ازدواج بيزار مىشد.
اصولا در جوامع مرفه روال كار همين است. مردم به قدرى در پى برجها مىروند
كه به خرجهاى ضرورى نمىرسند. بارى، جوان در چنان سن و سالى نمىتواند دست به
فعاليتى بزند كه براى ازدواجش پولى به جيبش بريزد از اين رو به ارزانترين كالاهاى
ممكن روى مىنهد و انحراف جنسى را به جاى روابط شريف جنسى اختيار مىكند.
البته ممكن است اسرافكارى هم سبب چنين عملى شود. زيرا جامعهاى كه
نمىتواند خود را به يك آينده بهتر برساند و در جستجوى ارزشهاى والايى چون فداكارى
و از خود گذشتگى باشد ولى/ 367 از مال و ثروت بسيار بهرهمند است، در شهوترانيها
اسراف مىكند و چون طريق طبيعى ديگر دلش را زده است به انحرافات روى مىنهد و عذاب
خداوند را به جان مىخرد. قوم لوط در اين مرحله از تمدن بودند