إِلَّا/ 226 تَخْرُصُونَ- بگو: اگر
شما را دانشى هست آن را براى ما آشكار سازيد ولى شما تنها از گمان خويش پيروى
مىكنيد و گزافه گويانى بيش نيستيد.» ايشان نمىتوانند آن را انكار كنند. زيرا اگر
زبان به افكار گشايند باب مباحثه سازنده را گشودهاند كه بيشتر بر ضرر آنها خواهد
بود زيرا به مشروعيت حق و علم منجر مىگردد. نه به هوى و گمان.
جزميت نه
[149] خداوند ضلالت را براى بشر محتوم ندانسته و به آن رضايت نداده
است آنها را به ترك ضلالتشان مجبور نمىنمايد بلكه برايشان فرصت هدايت كامل فراهم
ساخته و ايشان را حجّت بالغه عنايت كرده. اين ديگر وظيفه خود آنهاست كه به هدايت
روى آورند. خداوند مىتواند مردم را مجبور به هدايت كند ولى چنين نمىكند، هم چنان
كه بشر را به شرك هم مجبور نمىكند ... پس واگذاشتن مردم بر يك عقيدهاى دليل
خشنودى او از آن عقيده نيست. خدا مىخواهد حجّت را بر آنان تمام كند.
قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ
أَجْمَعِينَ- بگو: خاص خداست، دليل محكم و رسا. اگر مىخواست همه شما را هدايت
مىكرد.»
شهادت خواستن
[150] يكى از وسايل فعال تمييز دادن حق از هوى و علم از ظنّ و صدق
از كذب طرح افكارى است در برابر عقول مردم و شهادت خواستن از آنها درباره آنها
زيرا مردم حتى اگر پيرو هوا و گمان باشند، هنگامى كه افكار ديگران را ارزيابى
مىكنند قبول آنها يا تصديق به آنها ضرورى نيست، زيرا مصالح مردم مختلف است و هواهايشان
متفاوت و در پى آن هر گروهى از افكار خود شادمان است. البته شهادت مردم دليل
حقانيت نيست هر چند دليل بطلان هوى است. به عبارت ديگر از جنبه منفى مفيد است.