وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً بِما كانُوا
يَكْسِبُونَ- و بدين سان ستمكاران را به كيفر كارهايى كه مىكردند به يكديگر وا
مىگذاريم.» هر عملى كه از انسان سر مىزند اثرى آشكار يا پنهان در وجود او
مىگذارد، آن سان كه گويى آن اثر به ديگر اجزاى وجودىاش اضافه مىشود.
دوست داشتن دنيا سر هر خطايى است
[130] اين عاقبت ظلم است در اين دنيا. بعضى از ظالمان به بعضى ديگر
واگذارده مىشوند اما عاقبت ظلم در آخرت چيزى جز هلاكت نيست.
يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ
مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتِي وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا-
اى گروه جنيان و آدميان! آيا بر شما پيامبرانى از خودتان فرستاده نشده تا آيات مرا
برايتان بخوانند و شما را از ديدار چنين روزى بترسانند.» خواندن بدين گونه كه پى
در پى انجام گيرد به گونهاى كه در دل داخل شود و مهمترين مادّه در آيين نامه دعوت
همانا بيم از عاقبت است.
قالُوا شَهِدْنا عَلى أَنْفُسِنا- گويند ما
به زيان خويش گواهى مىدهيم.» اكنون اين سؤال پيش مىآيد كه چرا آيات را
نمىپذيرند و به پروردگارشان ايمان نمىآورند؟
علت دلبستگى شديد آنهاست به دنيا، زيرا حب دنيا سر هر خطايى است.
وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ شَهِدُوا عَلى
أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرِينَ- زندگى
دنيايى آنان را بفريفت و به زيان خود گواهى دادند كه از كافران بودند.»/ 193
كفرشان بدون آگاهى آنها نبود، بلكه به سبب اعتقاد راسخشان به چيزى خلاف واقعيت و
سيرت دين بود.
تصوّر اين كه آدمى خداى خويش را ملاقات خواهد كرد و نيز تصوّر موقعيت
ضعيف او در برابر هيبت سترگ الهى براى عقل و استوارى و ايمان او كافى است و