به خود جلب كردهايد و آدميان به گرد شما جمع شدهاند، سبب چيست؟
آدميانى كه گرد جنيان را گرفتهاند به اين سؤال پاسخ مىدهند، زيرا
آنها پاسخگوى اعمال خويشند نه جنيانى كه معبود واقع شدهاند.
وَ قالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ
بَعْضُنا بِبَعْضٍ- يارانشان از ميان آدميان، گويند اى پروردگار ما،
ما از يكديگر بهرهمند مىشديم.» يعنى ما با آنان دوستى مىكرديم تا به پايمردى
آنان به اهداف خود برسيم به عبارت ديگر معبود حقيقى ما در اين امر هواهاى نفسانى
ما بود نه جنيان مسكين.
وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنا-
و به پايان زمانى كه براى زيستن ما قرار داده بودى رسيديم.» يعنى آن بهرهگيريها
تمام شد و مهلتى كه به ما داده بودى پايان گرفت.
قالَ النَّارُ مَثْواكُمْ خالِدِينَ فِيها إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ-
گويد: جايگاه شما آتش است و جاودانه در آنجا خواهيد بود، مگر آنچه خدا بخواهد.»
زيرا خداوند برخى بندگان را مورد رحمت خود قرار مىدهد و بر مقتضاى حكمت بالغه خود
از عذاب آنان مىكاهد.
إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ- هر آينه
پروردگار تو حكيم و داناست.»
ظلم چگونه بناى جامعه را ويران مىسازد؟
[129] از اين گفتگوها نتيجه مىگيريم كه يكى از اسبابى كه كفار را
دوست يكديگر قرار مىدهد يكى عشق به تمتعات نفسانى است و سبب ديگر ظلم است. زيرا
ظالم شمشير خدا است، به او انتقام مىگيرد و از او انتقام مىگيرد. چون ظلم در
جامعه شايع شود و ارزشهاى عدالت و حق رو به زوال نهد/ 192 و توانمند بتواند به
ناتوان ظلم كند، جامعه مخلوطى مىشود از ظالم و مظلوم هر كس به زير دستش ظلم
مىكند و از فرا دستش ظلم مىبيند در چنين حالتى بيشتر مردم مىخواهند از طريق
ستمگرى به سلطه دست يابند و اين وضعى است كه خود مردم به سبب اعمالشان ايجاد
كردهاند.