اين صفات براى كسى حاصل مىشود كه به بعد نظر و استوارى فكر و سعه
صدر متصف باشد، در حالى كه كفر به تمام معنى خلاف ايمان است، كفر نتيجه ضيق صدر
است و ضيق صدر سبب آن است.
فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ
لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً
كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ- هر كس را كه خدا خواهد كه
هدايت كند دلش را براى اسلام مىگشايد و هر كس را كه خواهد كه گمراه كند قلبش را
چنان فرو مىبندد كه گويى مىخواهد به آسمان فرا رود.» «ضيق» همان جزع است و
محدوديت نظر و عدم تحمل حوادث و «حرج» عبارت است از دو دلى و عدم قدرت به اتخاذ
هيچ رأيى. در نتيجه انسان خود را در برابر كارى ناتوان احساس مىكند، كسى كه
مىخواهد به آسمان رود احساس تنگنا مىكند، و مىبيند كه از همه جا بريده است و در
عالم سرگشتگى حيران و درمانده شده است.
معروف است كه رفتن به آسمان به سبب كمبود اكسيژن است و در نتيجه تنگى
نفس و سوء خلق. شايد تشبيه در آيه از اين باب باشد.
كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا
يُؤْمِنُونَ- بدين سان خدا به آنهايى كه ايمان نمىآورند پليدى مىنهد.» آنها در
محدوده لحظات و موقعيت خويش زندگى مىكنند و رويدادهاى آينده و پديدههاى همسو در
آن جهت موقعيت محدودشان را نمىبينند و لذا مشكلات از جايى بديشان هجوم مىآورد كه
گمانش را نمىبردند،/ 186 و از آن جا كه حقايق غيبى را كه در آن سوى زمان و مكان
ايشان بود انكار مىكردند لذا با مشكلاتى روياروى گشتند كه آمادگى آن را نداشتند.
منافع ايمان
[126] گفتيم از عوامل مساعد ايمان يكى شرح صدر است. اما منافع