[94] چرا انسان از حق سرمىپيچد و افكار باطل درهم مىبافد و در
ميان مردم پراكنده مىسازد/ 137 و مردم را از نعمت خدا محروم مىسازد؟ آيا خواستار
جاه و مال و قدرت است؟ پس هنگامى كه ملائكه مرگ مىآيند تا جانش بستانند همه اينها
به كجا مىگريزند چرا يكى از آنها به شفاعتش اقدام نمىكند؟
وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ
هر آينه تنها تنها، آن سان كه در آغاز شما را بيافريديم نزد ما آمدهايد.» شما
موجودات ناتوانى هستيد، زيرا آفرينش نخستين شما مبتنى بر ضعف و تنهايى بود اگر
نيرو و دارو دستهاى يافتهايد اين نعمتى است كه خدا به شما ارزانى داشته، ولى نه
چنان است كه ملك شما شده باشد. خداوند، روزى چند در اين نعمت به روى برگشاده است و
هر گاه كه ارادهاش تعلق گيرد آن را وا مىستاند.
وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ
در حالى كه هر چه ارزانيتان داشته بوديم پشت سر نهادهايد.» اما جامعه فاسدى كه به
آن متكى شده بوديد و اين افكار به اتكاء آنان بر مىساختيد و رواج مىداديد و آن
طبقه مرفه مفسده جو چون سرمايه داران بزرگ و مأموران و كارگزاران فاسد امنيتى
اكنون روى از شما نهفتهاند، به راستى اكنون آنها كجايند؟
وَ ما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ
فِيكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ و هيچ يك از
شفيعانتان را كه مىپنداشتيد با شما شريكاند همراهتان نمىبينم، از هم بريده
شدهايد.» يعنى آن رابطهاى كه ميان شما بود و مايه قدرتتان بود، اكنون گسسته است.
آن افكار و عقايدى كه شما را به هم پيوند مىداد چون طبقه حاكمه يا گروه فرهيختگان
و يا برگزيدگان فرهنگى و اين گونه خرافات كه شما براى استثمار مردم اختراع كرده
بوديد، اكنون متلاشى شده و در زمين فرو خفته است.