/ 21 امر خدا آن را از او مىگيرد و مهر ابطال مىزند؟
«وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ-
و به خداوند است كه كارها باز گردانده مىشود.» از اين مقطع بدين حقيقت راه
مىبريم كه مالك اوّل همانا خداست كه هر چيز را از آغاز به صورتى نو پديد و آغازين
به وجود آورد، و آن را از پس نابودى و نيستى آفريد، و بيگمان او مالك آينده است، و
همو مالك اين زمان است، زيرا اوست يگانه و داناى به هر چيز، همان گونه كه براستى
اوست توانا بر تصرّف در هر چيز، به هر گونه و هر وقت كه خود بخواهد. اوست كه
مىميراند و زنده مىكند.
كافى است كه تو به چشم خود به افقهاى آفرينش بنگرى و از وجود خويشتن
آغاز كنى تا حكمت و تدبير الهى را كه در هر چيز سرشته است بعيان ببينى. آرى ممكن
است اثر و نقش اراده الهى را در جزئيات زندگى خود انكار كنى و بپندارى كه براستى
خود، تويى كه هر چيزى را در زندگى خويش مىسازى و صورت مىدهى، امّا كيست كه
ميليونها كهكشان گردننده در فضا را با چنين نظامى دقيق به حركت در مىآورد؟ و كيست
كه فصلهاى (سال) و شب و روز را به يكديگر تبديل مىكند؟ بيقين او خداست.
«يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ
النَّهارَ فِي اللَّيْلِ- شب را در روز مىبرد و روز را در شب
مىبرد.» چون يكى از آن دو (شب و روز) در ديگرى مىرود، مقدارى از آن را مىگيرد و
به همان اندازه بر آن فزونى مىيابد، و اين كاستى و فزونى پياپى و متقابل در گردش
روزانه زمين پيرامون محور خود و به سبب گردش آن پيرامون خورشيد منتهى به جابجايى و
تبديل فصلها به يكديگر مىشود. تجاوز شب به روز در حدّ نهايى در نيمه زمستان است،
در حالى كه تجاوز روز به شب در حدّ نهايى در نيمه تابستان است و در (آغاز) بهار و
پاييز روز و شب برابر مىشوند.
«وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ-
و او به اسرار سينهها (دلها) آگاه است.» براستى، دانش خداوند تنها بدانچه انسان
به عنوان دليلى بر آنچه در دل