نيازى به اثبات از خارج آن ندارد، و هدف از قسم در آن بيان صله و
ارتباط است ميان غيب و شهود، يا ميان آنچه بشر از حقايق آفرينش مىداند با آنچه كه
از آن آشكار است.
خداوند متعال مىگويد وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى*
وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى* وَ ما خَلَقَ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى* إِنَّ
سَعْيَكُمْ لَشَتَّى «به شب كه بر سر جهانيان در آيد* و به روز كه
روشن شود و پيدا* و به آفرينش نر و ماده* كه كردار شما بس پراكنده است»،
[1] و گفت وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها* وَ الْقَمَرِ إِذا
تَلاها* وَ النَّهارِ/ 93 إِذا جَلَّاها* وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها* وَ
السَّماءِ وَ ما بَناها* وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها* وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها*
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها* قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها* وَ قَدْ خابَ
مَنْ دَسَّاها «و به آفتاب و برتافتن آن* و به ماه كه بر پى خورشيد ايستد* و به
روز كه آن را پديدار كند* و به شب كه آن را بپوشاند* و به آسمان و ساختمان آن* و
به زمين و گستردگى آن* و به جان و پديد آمدن آن* و به آن كه الهامبخش گنهكارى و
پرهيزگارى آن است* رستگار شد آن كه آن را پاكيزه ساخت* و زيانكار شد آن كه به
دسيسهاش برانگيخت»، [2] و گفت
وَ الضُّحى* وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى* ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى* وَ
لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى* وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى
«به روز روشن و چاشتگاه* و به شب كه آرام گيرد* خداوندت تو را بدرود نكرد و خشمگين
نشد* و انجام براى تو بهتر از آغاز نيست* و به زودى پروردگارت چندان به تو دهد كه
خرسند شوى». [3] پس در مثال اول ميان شب كه دنيا را با تاريكى خود
مىپوشاند، و روز كه با روشنى به صورت كامل آشكار مىشود، ارتباط برقرار شده است،
و آنچه را كه از گونه اختلاف در ميان آنها وجود دارد، به صورتى ديگر ميان نر و
ماده مشاهده مىكنيم، و ميان اختلاف سعى و كوشش در نزد مردم ... و در مثال دوم از
ارتباط ميان بزرگى خورشيد و ماه، و شب و