تفسيرها در معنى اين آيه با يكديگر اختلاف دارد، و بعضى آن را درخت
زقوم مىدانند، يا مىگويند مقصود از آن قوم يهود است، ولى تفسيرى كه من آن را
مىپذيرم و روايات فراوانى درباره آن از جانب همه مذاهب اسلامى نقل شده به گونهاى
است كه چند سطر بعد نقل خواهم كرد، و پيش از بيان اين تفسير و روايتهاى مربوط به
آن، در اين باره انديشه و فكر مهمى وجود دارد كه بيان كردن آن را بر خود لازم
مىدانم: در اين شك نيست كه رسالت اسلام عظيمترين و بزرگترين نمود پديدهاى است
كه ستاره زمينى ما شاهد آن بوده است،/ 256 و در اين شك نيست كه آنچه بر اين پديده
جهانى از تغييرات هولناك گذشته، آن نيز برخوردار از اهميتى بزرگ است، و مهمترين
تغييرى كه بر اين پديده راه يافته، انتقال پيدا كردن خلافت اسلامى از خلفاى راشدين
به سلطنتى گزنده كه امويان آن را قاپيدند. اين تغيير بزرگترين انحرافى است كه در
امت اسلامى رخ داد، و طبيعتا اسلام كه رسالتى غيبى است در مقابل اين انحراف بزرگ
خاموش نمىماند، و اين تغيير خطير در رسالت خدا است، و خدايى كه رسالت خود و امت
اسلامى را دوست مىدارد، آن را ترك نكرده و از راهى يا راه ديگر به آن اشاره كرده
است، و اين اشاره واضح نبود، مثل آن كه پيامبر همه رهبران بنى اميه را سر ببرد،
زيرا اين از شأن رسالتهاى آسمانى نيست زيرا خداوند مىخواهد مردم را به آزمون گيرد
در عين حالى كه خداوند اجازه نمىدهد هيچ امرى بدون حجّت آشكار باشد بلكه به حق و
باطل اشاره مىكند و سپس زمينه را بازمىگذارد تا مردم حق و باطل را برگزينند.
و در عين حال خدا امر را بدون حجتى آشكار رها نمىكند بلكه به حق و
باطل اشاره مىكند، و سپس ميدان را ترك مىكند و جاى بحث را براى مسلمانان باقى
مىگذارد تا از حق و باطل يكى را برگزينند.
و تفسير اختيار شده آن است كه مقصود از رؤيا حادثهاى است كه