«اگر مورچهاى بخواهد خدا را تصور كند، براى او دو شاخك در نظر
مىگيرد». [3] اگر انسان بخواهد ورود در اين ميدان تصور را بر
خود قطع كند، بر او واجب است كه بگويد/ 176 سبحان اللَّه- خدا منزه است از اين كه
تعريف و توصيف شود» و در حديثى از امام باقر (ع) آمده است كه ابن ابى نجران از او
درباره توحيد پرسش كرد و گفت كه آيا مىتوانم او را به صورت چيزى توهم كنم؟ در
جواب او گفت
«آرى، از تصور عقل بيرون است و به حدى محدود نيست، پس آنچه وهم تو
به آن برسد، بر خلاف آن است، نه چيزى به او شباهت دارد و نه اوهام به دريافت او
توانا است، چگونه مىتواند خيال و وهم به دريافت او راه يابد كه او بر خلاف چيزى
است كه تعقل شود و آنچه به خيال و وهم تصور شود، تنها به چيزى غير معقول و غير
محدود توهم مىشود». [4] و در نتيجه آنچه قابل تصور ما
باشد آفريده ما است و به ما بازمىگردد، و تنها چيزى كه از پروردگارمان مىتوانيم
بگوييم آن است كه بگوييم او «سبحان اللَّه» است، و چون چنين بگوييم: اندازه يك گام
به خدا نزديك مىشويم.
در حديثى از امام باقر (ع) آمده است كه در جواب كسى كه از او در اين
باره پرسش كرده بود كه آيا خدا را مىتوانيم بگوييم كه يك چيز است؟ گفت
«آرى، بدين گونه او را از دو حد بيرون مىكنى: حد تعطيل، و حد
تشبيه». [5] و معنى اعتراف به خدا همين است، و به همين جهت
قرآن بيان خود را با تسبيح آغاز كرده و گفته است
[3] - اين حديث بر حسب محتواى آن نقل شده نه به نص آن.