[1] سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا
مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا
حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ-
منزه است آن كه شبانه برد بنده خويش را از مسجد حرام به مسجد اقصى كه پيرامون آن
را مبارك ساخته بوديم تا از آيات خود به او نشان دهيم، و او است آن كه بسيار شنوا
و بسيار بينا است.» آيا رابطه ميان تقديس و تنزيه خدا با آن حادثه تاريخى اسراء و
معراج كه براى رسول خدا (ص) پيش آمد چگونه بوده است؟
بعضى از مفسران گفتهاند كه تسبيح در اين جا به معنى تعجب است، يعنى
شگفتا، چگونه خدا شبانه/ 177 بنده خويش را از مكه به بيت المقدس و از آنجا به
آسمان عروج داد و بالا برد كه اين درست است، ولى اين پرسش باقى مىماند كه تسبيح
با تعجب چه ارتباطى دارد؟ در واقع هنگامى كه ما از چيزى و امرى تعجب مىكنيم،
شيطان و نفس فرماندهنده به بدى ما را به اين وسوسه مىاندازد كه آن چيز يا امر تا
حد الوهيت بزرگ است، و براى آن كه از شر چنين شركى خلاص شويم بر ما لازم است كه به
تسبيح و تنزيه خدا بپردازيم و به ياد خود بياوريم كه او از هر چيز عجيبى كه ما را
به بهت و حيرت مىاندازد بزرگتر است.
به همين سبب است كه در آن هنگام كه خدا پيامبر (ص) را از مسجد حرام
به مسجد اقصى سير داد و سپس او را به آسمان بالا برد، امكان آن وجود دارد كه بعضى
چنان معتقد شوند كه پيغمبر خدا است و براى رفع همين شبهه است كه داستان با «سبحان
اللَّه» آغاز شده است.
و مفردات زبان عربى را معانى دقيقى است، مثلا: در آن هنگام كه كسى
صبح زود به جايى رود، درباره او مىگويند (بكّر) و چون اندكى پس از آن چنين كند
مىگويند (صبّح) و پس از مدتى ديگر (غدى) و سپس (أضحى) و اگر رفتن در روز صورت
بگيرد مىگويند (سرب) ولى رفتن شبانه (سرى) گفته مىشود.
قرآن در اين آيه مىگويد سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى
بِعَبْدِهِ يعنى شبانه او