پذيرفت و نفرين كرد. خدا به او وحى فرستاد كه در فلان ماه و فلان روز
عذاب خدا مىرسد. چون زمان فرا رسيدن عذاب نزديك شد يونس خود از شهر بيرون آمد.
عابد نيز با او بود ولى عالم در شهر نزد مردم ماند. چون زمان مقرر در رسيد عالم
قوم را گفت كه به درگاه خدا تضرع كنيد باشد كه بر شما رحمت آرد و عذاب را دفع كند.
/ 457 آنان درون غارى رفتند و ميان كودكان و مادران جدايى افكندند با
حيوانات نيز چنين كردند و گريه و زارى كردند و دست به دعا و انابه برداشتند عذابى
را كه به آنها نزديك شده بود خدا از آنان دور نمود». [1]
در بعضى از تفسيرها آمده است كه قوم يونس از آن پس توبه كردند توبهاى بىبازگشت.
و هر ستمگرى حق ستمديده بداد. حتى اگر سنگى غصبى در پى خانهاى بود خانه ويران
كردند و آن سنگ به صاحبش دادند.
از اين حديث بر مىآيد كه سبب پذيرفتهشدن توبه قوم يونس آن بود كه
علما را گرامى مىداشتند و مقام علم را احترام مىكردند.