رژيمهاى حاكم بر ايشان كه احساس ضعف مىكنند با دشمنى كه به آنها
نزديكتر است و خطرش هم بيشتر متحد مىشوند تا با دشمن دورتر مخالفت و ضديت خويش
ابراز دارند. از اين رو مىبينيم با برخى كشورهاى شرقى با غرب دم مخالفت مىزنند و
حال آن كه دشمن واقعى در كنار گوش آنهاست. نمونه اين گونه برداشتها كشور افغانستان
است كه در برابر روسها تسليم شد و پنداشت كه دشمن اصلى او امريكاست. همچنين است رژيم
مصر كه با اسراييل پيمان دوستى مىبندد و انظار مردم را متوجه خطر ليبى مىسازد.
يا بعضى از جنبشهاى اسلامى را مىبينيم كه با رژيمهاى غربى كه بر پشت ملتهاى
مستضعف و مظلوم سوار شدهاند و مىتازند دوستى مىورزند و خطر بعيد الوقوع كمونيسم
را جعل مىكنند و با آن به مبارزه بر مىخيزند. اينان با دشمن خانگى پيمان دوستى
مىبندند تا با دزدى كه نمىدانند آيا چه زمان خواهد آمد پيكار كنند.
اين ضعف همان عاملى است كه سبب مىشود كه در درون جامعه اسلامى
رخنههاى نفاق پديد آيد. رژيمهاى طاغوتى پيوسته دشمنانى خيالى مىسازند و شمارى از
مردم ضعيف النفس را عليه آنان بر مىانگيزند و آن گاه از آنان براى نبرد با آن
دشمن خيالى سود مىجويند.
/ 308
موضع ما و موضع ايشان
[124] منافقان هميشه در باب ارزش آيات قرآنى تشكيك مىكنند و
نمىدانند كه مؤمنان چقدر از آنها سود مىبرند.
وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ
زادَتْهُ هذِهِ إِيماناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِيماناً وَ
هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ و چون سورهاى نازل شود بعضى
مىپرسند: اين سوره به ايمان كداميك از شما درافزود؟ آنان كه ايمان آوردهاند، ايمانشان
افزوده مىشود و خود شادمانى مىكنند.» موضع منفى منافقان در برابر سورههاى قرآن
چنين بود. اينان نمىدانستند كه تا چه حد به قرآن نياز دارند در حالى كه مؤمنان
خود احساس احتياج مىكردند و از