آياتى كه پيش از اين داشتيم درباره موضعگيريهاى گروههاى مختلف در
برابر امر رسالت بود. در اين آيات و آياتى كه پس از آن خواهد آمد از روابط اين
گروهها با يكديگر سخن به ميان مىآيد. در آغاز، عدم پيوستگى ميان مؤمنان و مشركان
را تذكّر مىدهد و مىگويد ميان اين دو گروه هيچ گونه پيوستگى و خويشاوندى وجود
ندارد، حتّى براى پيامبر و مؤمنان جايز نيست كه براى مشركان طلب آمرزش كنند زيرا
اين امر حكايت از نوعى علاقه دارد. علاقهاى كه شرعا ممنوع است و به هيچ مسلمانى
سودى نمىرساند.
در آيه بعد سخن از طلب آمرزش كردن ابراهيم است براى پدرش در حالى كه
مىدانست كه مشرك است زيرا به او وعده داده بود كه برايش آمرزش خواهد.
چه بسا ابراهيم به اين اميد بود كه پدرش هدايت يابد ولى چون دريافت
كه هدايت را در او راه نيست از او بيزارى جست زيرا ابراهيم در يكتاپرستى خالص بود
و همواره به درگاه پروردگارش زارى مىكرد و بردبار بود.
خداوند بشر را فطرتا هدايت كرده و برايشان پيامبران فرستاده و شرايع
و قوانين دين را آشكار ساخته، زمانى كه با آن شرايع مخالفت كردند و آن را
نپذيرفتند خدا ايشان را گمراه ساخت و خدا بر هر چيزى داناست.