شفای دیوانه

ابوخالد کابلی یکی از ارادتمندان امام سجاد علیه‌السلام روزی از آن حضرت برای دیدار پدر و مادرش اجازه مرخصی خواست لیکن امام علیه‌السلام فرمود: «فردا یک نفر از ثروتمندان شام با دخترش که به مرض دیوانگی مبتلا است به این شهر می‌آید و می‌گوید، آیا کسی هست تا این دختر را شفا دهد و معالجه نماید. تو نزد او برو و بگو من دخترت را معالجه می‌کنم به شرط این که ده هزار درهم پاداش دهی و او قبول می‌کند ولی وفا نمی‌کند.» روز دیگر همان‌طوریکه امام علیه‌السلام خبر داده بود قافله‌ای از شام رسید و مرد ثروتمند شامی همان تقاضا را از مردم مدینه نمود. ابوخالد گوید: «به پدر دختر گفتم من معالجه می‌کنم به شرط گرفتن ده‌هزار درهم. و او پذیرفت.» پس خدمت امام سجاد علیه‌السلام آمدم و جریان را عرض کردم. امام علیه‌السلام فرمود: «نزد دختر دیوانه برو و گوش چپ او را بگیر و بگو: ای خبیث! علی بن الحسین تو را امر می‌فرماید که از بدن این دختر دور شوی و برنگردی!» ابوخالد حرکت کرد و به دستور امام علیه‌السلام عمل نمود و دختر فورا خوب شد ولی چون ده هزار درهم را طلب کرد ندادند. او افسرده خاطر خدمت امام علیه‌السلام بازگشت و جریان را عرض نمود. حضرت علیه‌السلام فرمود: «افسرده مباش که آن‌ها دوباره می‌آیند. در این مرتبه بگو، ابتدا ده هزار درهم را نزد علی بن الحسین امانت بسپارید تا من او را معالجه نمایم.» طولی نکشید که مطلب، جامه‌ی عمل به خود گرفت و ابی‌خالد طبق امر امام علیه‌السلام آمد و همان مطلب را در گوش دختر گفت و مریض شفا گرفت.
ابوخالد پول‌ها را از امام علیه‌السلام گرفت و برای دیدار پدر و مادرش به کابل رهسپار گشت. [1] .