نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 472
دعوت از آهو بر سفره دوستان
حضرت ابو جعفر، امام محمد باقر صلوات اللّه و سلامه علیه حکایت فرماید: روزی
پدرم، امام سجّاد، حضرت زین العابدین علیه السّلام به همراه عدّه ای از
دوستان به اطراف شهر مدینه، جهت تفریح و استراحت رفتند، که من نیز با ایشان
همراه بودم. چون سفره غذا گسترانیده شد و افراد آماده خوردن طعام
شدند، ناگاه آهوئی در آن نزدیکی عبور کرد، پدرم امام سجّاد علیه السّلام
خطاب به آهو کرد و فرمود: ای آهو! من علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب
هستم و مادرم فاطمه زهراء علیهاالسّلام، دختر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و
آله می باشد، نزدیک ما بیا و با ما هم غذا شو. آن گاه، آهو جلو آمد و کنار سفره همانند دیگر دوستان نشست و مشغول خوردن غذا شد. پس
از گذشت لحظه ای، یکی از افراد اشاره ای کرد و آهو را ترساند؛ وقتی آهو
خواست فرار کند، پدرم اظهار نمود: آن حیوان را نترسانید چون که در پناه من
قرار گرفته است و سپس به آهو خطاب کرد و فرمود: نترس، تو در پناه من هستی و
کسی با تو کاری نخواهد داشت. و آهو با آسودگی خاطر مشغول خوردن غذا
شد، که این بار یکی دیگر از افراد دستی بر پشت آهو کشید و آهو پا به فرار
گذاشت. پدرم امام سجّاد علیه السّلام به کسی که دست بر کمر آهو کشید و آن
را ترساند، فرمود: تو مرا نزد آهو سبک و ضایع کردی و تو سبب شدی که آهو از
ما سلب اعتماد کند. و سپس افزود: من دیگر با تو سخن نخواهم گفت و متوجّه
باش که برای این حرکت ناشایسته ات ضرر خواهی دید. و پس از مدّتی آن شخص با
شتر خود به اطراف مدینه رفته بود، که شتر او فرار کرد و مردم هر چه کردند،
نتوانستند شتر او را به منزلش باز گردانند. [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) إثبات الهداة: ج 3، ص 39 و 40. منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام زین العابدین؛ عبداللّه صالحی.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 472