نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 259
حافظ حسین درویش کربلائی تبریزی
حافط حسین (994 ه) در معرفی امام سجاد علیهالسلام میگوید: «ذکر الامام
الهمام، قبلة الساجدین، و کعبة الزاهدین، أبی الأئمة و سراج الأمة و کاشف
الغمة و محیی السنة و سنی الهمة و رفیع الرتبة و انیس الکربة و صاحب
الندبة، المدفون بأرض الطیبة، سید المجاهدین، أبیمحمد علی بن الحسین
زینالعابدین علیه صلوات المصلین». «وی امام چهارم از ائمه اثنی عشر معروف
به زینالعابدین و سید العابدین و السجاد و ذیالثفنات است. و آن جناب را
«ذوالثفنات» به جهت آن میگفتند که از کثرت عبادت بعضی از اندامش که در حین
سجود بر زمین میسود، مانند زانوی شتر درشت شده بود. و زینالعابدینش از
آن گویند که ظاهر و باطن وی و اقوال و افعال و خلق و خلق وی به حضرت رسول
صلی الله علیه و آله مانند بود..». «و هو من أکابر سادات أهلالبیت و من
أجل التابعین و أعلامهم. قال الزهری: ما رأیت قرشیا أفضل من علی بن الحسین و
قال سعید بن المسیب: بلغنی أن علی بن الحسین علیهالسلام کان یصلی فی
الیوم و اللیلة ألف رکعة الی أن توفی. و قالوا: سمی زینالعابدین لعبادته».
«بر حضرت امام زینالعابدین علیهالسلام خوف و خشیت الهی به طرز عجیبی
چیره شده بود گویند که: در وقت وضو ساختن رنگ رخسار مبارکش متغیر گشتی و
چون به نماز ایستادی لرزه بر اندام نازنینش افتادی از این حالاتش سؤال
کردند، فرمود: نمیدانید که در حضور که میباید ایستاد و خدمت که میباید
کرد. و همچنین گویند که: چون بادی بر میانگیخت به تندی آن حضرت از خوف
الهی چون بیهوشان بیفتادی و همچنین گویند که: نوبه آتشی در منزل آن حضرت
افروخته شد و وی در سجده بود از اطراف و جوانب آواز برآمد، آن حضرت از نیاز
و تضرع خود رجوع نکرد تا آن آتش فرو نشست بعد از آن وی را از آن سؤال
کردند فرمود: که فکر آتش دیگر چنان مشغول ساخته بود که از سوزش این آتش
خبرم نبود». و چون مردمان به خواب رفتندی برخاستی و به عبادت مشغول گشتی و
نادی بأعلی صوته و یدعو و کان من دعائه: «اللهم ان هول المطلع و الوقوف بین
یدیک اقلقنی عن وسادی و منع رقادی». سپس صورت خود را روی خاکها میگذاشت،
خانواده و فرزندانش دور او را میگرفتند و به حال او میگریستند و آن حضرت
ملتفت آنها نمیشد، سپس عرض میکرد: «اللهم انی أسألک الروح و الراحة حین
القاک و أنت عنی راض». «طاوس یمانی» گوید: شبی در حجر بودم ناگاه دیدم
که حضرت امام علی زینالعابدین علیهالسلام پیدا شد حضور وی را غنیمت
دانسته، پس در عقب سر آن حضرت ایستادم، آن حضرت نمازها گزارد بعد از آن سر
به سجده نهاد و روی مبارک خود بر زمین مالید و دستهای خود را به سوی آسمان
کرده چیزی میگفت، چون گوش کردم شنیدم که میفرمود: «عبیدک بفنائک، فقیرک
بفنائک، سائلک بفنائک». «طاوس» گوید: آن کلمات را یاد گرفتم و هرگز
نبود که به وسیله این کلمات از الله سبحانه و تعالی چیزی خواسته باشم که
نداده باشد البته دعایم مستجاب شده به برکت این کلمات و عزت آن حضرت.
گویند: روزی آن حضرت به صحرا رفت، مولای وی از عقب وی برفت او را یافت که
بر سنگ درشتی سجده کرده بود و میگریست و میگفت که: «لا اله الا الله حقا
حقا؛ لا اله لا الله تعبدا و رقا؛ لا اله الا الله ایمانا و تصدیقا». راوی
میگوید: طاوس این اذکار را شمرده تا به هزار بار رسیده است. وقتی سر از
سجود برداشت، محاسنش در اشک غرق بود... صاحب «روضات الجنان» مینویسد:
امارات شرف و علو شأن و علامات بزرگی و رفعت مکان حضرت امام زینالعابدین
علیهالسلام از حیز تعداد بیرون است و از احاطه دائره خیال افزون، حجر و
مدر گواه امامت و وصایت اوست چه جای انسان و بشر. در بسیاری از کتب آثار و
اخبار مذکور است و بر السنه خواص و عوام مشهور که «محمد بن حنفیه» در مکه
مبارکه با آن حضرت در مقام گفت و شنود آمده بر زبان آورد که: من به امامت
سزاوارترم زیرا که فرزند صلبی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ام سلاح رسول را
به من میباید داد. حضرت امام زینالعابدین علیهالسلام فرمود که: ای عم
از خدای بترس و بر دعویی که حق به جانب تو نباشد، اقدام منمای، اگر
میدانستمی که امامت حق تو است، تو را خلاف نکردمی، ای عم ندانسته که من
وصی پدر خودم و پدرم وصی پدرش بود؟ «محمد حنفیه» همچنان بر سخن خود مصر
بوده آخر الأمر مقرر بر آن شد که حجرالأسود به امامت هر کس گواهی دهد،
خلیفه وقت و امام روزگار او باشد. پس هر دو برفتند نزدیک به مقام ابراهیم
علیهالسلام نماز گزاردند، آنگاه نخست «محمد بن حنفیه» دست به دعا برآورد
از حجرالأسود بر طبق مدعای خود شهادت طلبید، اما هیچ جوابی نشنید. بعد از
آن امام زینالعابدین علیهالسلام گفت: ای حجر به حق آن خدائی که تو را به
این کرامت مشرف گردانیده که انبیاء و اولیاء روی خود به تو میمالند که خبر
دهی ما را که امام بعد از حسین بن علی علیهالسلام کیست؟ فی الحال
حجرالأسود در حرکت آمده به کمال قدرت حضرت احدیت به زبان عربی فصیح گفت:
«به تحقیق امامت پس از حسین بن علی علیهالسلام به علی بن الحسین
علیهالسلام رسیده است و امام زمان اوست. چون «محمد بن حنفیه» این قضیه
غریبه را مشاهده فرمود، به امامت آن جناب قائل گشته دیگر نزاع ننمود. در
کتاب «راحة الارواح» مذکور است مروی از «سفیان بن عیینه» که وی از «ابن
شهاب زهری» روایت کرده که وی گفته: مرا برادری بود خدائی و من وی را بسیار
دوست داشتمی، وی در جهاد روم شهید شد اگر چه از مفارقت وی بسیار اندوهگین
شدم اما از حال وی مرا رشک آمد که وی در راه خدا شهید شد، من نیز آرزو کردم
که ای کاش من نیز شهید میشدم. وی را در خواب دیده و از حال وی سؤال کردم و
گفتم: پروردگار تو با تو چه کرد؟ گفت: مرا بیامرزید به سبب جهادی که کردم و
به واسطه دوستی محمد و آل محمد و زیادت مرا در بهشت مقدار هزار ساله راه
از هر جانبی به شفاعت علی بن الحسین علیهالسلام. وی را گفتم: مرا بر تو
رشک است که شهید شدی. گفت: ای برادر مرا بر تو رشک بیشتر است و من منزلت تو
را بیشتر آرزو میکنم و میخواهم و چون تو به حق و اصل شوی درجه تو بالای
درجه من خواهد بود بیشتر از هزار ساله راه.. گفتم: به چه چیز؟ گفت: به این
که تو به خدمت امام علی بن الحسین علیهالسلام میرسی، هر آدینه و بر او
سلام میکنی و چون روی وی میبینی بر محمد و آل محمد صلوات میفرستی و از
او حدیث روایت میکنی، و در این زمان حکومت بنیامیه است و کسی ذکر ایشان
نمیتواند کرد و ستایش ایشان نمیتواند گفت، تو ذکر ایشان میکنی و ستایش
ایشان میگوئی و بدن خود را در معرض هلاک میافکنی، و لیکن خدای تو را نگاه
میدارد. چون از خواب بیدار شدم گفتم: مگر اضغاث و احلام است، دیگر باره
او را به خواب دیدم مرا گفت: شک کردی، شک مکن که شک در اینها کفر است و
بدان چه دیدی کس را خبر مده که علی بن الحسین علیهالسلام تو را خبر دهد
بدین خواب. چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله ابوبکر را خبر داد به
خوابی که دیده بود در راه شام، پس من از خواب بیدار شدم و نماز گزاردم، کسی
از پیش علی بن الحسین علیهالسلام آمد و مرا طلبید مرا گفت: یا زهری دوش
چنین و چنین خواب دیدی و آن هر دو خواب که دیده بودم بعینهما به من باز
گفت. کرامت و خرق عادت وی زیاده از آن است که در حیز تقریر و تحریر درآید
به همین قدر اختصار شد. [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) روضات الجنان، روضه هشتم، ج 2، ص 414 - 407. منبع: امامان اهلبیت در گفتار اهل سنت؛ داود الهامی؛ مکتب اسلام چاپ اول پائیز 1377.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 259