نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 711
قضاوتهای شگفتانگیز امام حسن
از امام باقر علیهالسلام و امام صادق علیهالسلام روایت شده است که در
زمان حکومت امیرالمؤمنین علیهالسلام روزی امام حسن در جایگاه پدر نشسته
بود. جماعتی وارد شدند. پرسیدند: امیرالمؤمنین علیهالسلام کجاست؟ امام حسن
علیهالسلام فرمود: کارتان چیست؟ گفتند: مسألهای داریم. فرمود: با من در
میان بگذارید. گفتند: مردی با زنش همبستر شده و زن پس از آن با کنیز
باکرهی خود مساحقه کرد و او از این طریق، باردار شد، حکمش چیست؟. قال علیهالسلام: معضلة
و أبوالحسن لها و أقول فان أصبت فمن الله ثم من أمیرالمؤمنین علیهالسلام و
ان أخطأت فمن نفسی فأرجو أن لا أخطی ان شاء الله! یعمد الی المرأة فیؤخذ
منها مهر الجاریة البکر فی أول وهلة لأن الولد لا یخرج منها حتی تشق فتذهب
عذرتها ثم ترجم المرأة لأنها محصنة ثم ینتظر بالجاریة حتی تضع ما فی بطنها و
یرد الولد الی أبیه صاحب النطفة ثم تجلد الجاریة الحد [1] . امام حسن علیهالسلام فرمود: [مسألهی]
سختی است و از پس آن ابوالحسن بر میآید. من پاسخ میدهم، چنانچه درست
گفتم از خداست و سپس از امیرالمؤمنین علیهالسلام ولی اگر خطا کردم، از من
است و امیدوارم که با عنایت خداوند، اشتباه نکنم. از زن بازخواست شده و از
او مهریهی دوشیزه گرفته میشود، زیرا فرزند از دختر متولد نمیشود، مگر آن
که [شرمگاهش] شکافته شود، که در این صورت بکارتش زایل میشود. سپس آن
زن سنگسار میشود، چون شوهر داشته است. سپس صبر میکنند تا دختر وضع حمل
کند و فرزند به پدرش، که صاحب نطفه است، بازگردانده میشود و بر دختر حد
جاری میشود.) این جماعت پس از بیان حکم توسط امام حسن علیهالسلام به
امیرالمؤمنین علیهالسلام مراجعه کردند، امام علیهالسلام فرمود: از حسن چه
پرسیدید و او چه گفت؟ آنها به آن حضرت گزارش دادند. علی علیهالسلام
فرمود: اگر از من میپرسیدید بیش از این نمیگفتم. و در حدیث دیگری آمده است: از
امام صادق علیهالسلام روایت شده است که در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام
گروهی مردی را دستگیر نموده و به خدمت امام علیهالسلام آوردند و گفتند:
ما این مرد را در خرابهای به همراه کشتهی در خون تپیدهای یافتیم در حالی
که کارد خونآلودی در دست این مرد بود. امام علیهالسلام از آن مرد
پرسید: آیا آن مقتول را تو کشتی؟ گفت: آری. فرمود: او را قصاص کنید. هنگامی
که او را برای کشتن میبردند مردی دیگر با سرعت خود را به آن جماعت رساند و
گفت: برگردید قاتل منم نه او. وقتی به خدمت امیرالمؤمنین علیهالسلام
رسیدند حضرت به مردی که کارد خونی در دستش بود فرمود: چه چیزی تو را وادار
کرد که اقرار به قتل کنی؟ در حالی که قاتل نبودی؟ گفت: مردی به خون
آغشته در خرابه و من هم کاردی خون آلوده در دست، چگونه انکار میکردم؟. ولی
من گوسفندی ذبح کرده و برای قضاء حاجت به آن خرابه رفته بودم که مردم مرا
در آن حال یافتند و به خدمت شما آوردند. امام علی دستور داد این دو مرد را به خدمت فرزندم امام حسن علیهالسلام ببرید تا او داوری کند. قال علیهالسلام: قولوا
لأمیرالمؤمنین علیهالسلام: ان هذا ان کان ذبح ذاک فقد أحیا هذا و قد قال
الله عزوجل: «و من أحیاها فکأنما أحیا الناس جمیعا [2] » یخلی عنهما و تخرج
دیة المذبوح من بیت المال [3] . امام حسن علیهالسلام فرمود: (به
امیرالمؤمنین علیهالسلام بگویید؛ اگر چه این مرد (که بار دوم در موقع قصاص
مقر اولی آمد و اقرار کرد)، آن مقتول را سر بریده است، اما اکنون با
اقرار، این را زنده کرده است و خداوند بزرگ میفرماید: «هر کس انسانی را از
مرگ رهاند، گویا تمام مردم را زنده کرده است.» هر دو آنها را آزاد میسازد
و تاوان و دیهی ذبح شده را از بیت المال میپردازند.) و در حدیث
دیگری آمده است: در کوفه از امام حسن علیهالسلام راجع به کنیزی که هووی او
با کمک دختر عموهای خود او را افضاء نمود (پردهی بکارتش را با دست پاره
کرد) پرسیدند، امام علیهالسلام فرمود: زیرکهای شما کجا هستند؟ من امروز
آمادگی برای قضاوت ندارم شما چه میگویید؟ گفتند: شما بهتر میدانید. امام
حسن علیهالسلام فرمود: قال علیهالسلام: فانی أری أن التی افتضتها زانیة، علیها صداقها، و جلدها مائة. و أری اللائی ضبطنها مفتریات، علیهن جلد ثمانین [4] . امام حسن علیهالسلام فرمود: (رأی
من این است: آن زنی که دوشیزگی دخترک را برده است زناکار است و مهریهی
دختر به عهدهی اوست و شلاقش صد ضربه است و رأی من دربارهی آنها که دخترک
را نگه داشتهاند، این است که آنها تهمت (زنا) زدهاند و باید بر هر کدام
از آنان هشتاد ضربه شلاق زده شود.) و در حدیث دیگری آمده است: در
زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام دو مرد با هم عقد اخوت بسته بودند، یکی از
آن دو به هنگام مرگ به برادرش وصیت کرد که دختر خردسالم را حفظ کن، و او
نیز پس از مرگ برادرش دختر او را به خانهی خود برد و از او بهتر از
فرزندان خود نگهداری کرد. تا زمانی که سفری طولانی برایش پیش آمد، سفارش آن
دخترک را به همسرش نموده و او را به او سپرد و پس از مدتی طولانی که دختر
بزرگ شده و جمال پیدا کرده بود. زن از ترس اینکه مبادا شوهرش پس از
بازگشت با این دختر ازدواج کند او را ازالهی بکارت نموده و پس از بازگشت
شوهر به آن دختر تهمت فجور زد، ولی دخترک حقیقت را به آن مرد گفت. مرد برای
داوری آن زن و دخترک را به نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام آورد و تمام
قضایا را برای او شرح داد. امام علی علیهالسلام به امام حسن علیهالسلام
که روبرویش نشسته بود فرمود: بین آنها داوری کن. قال علیهالسلام: نعم، علی المرأة الحد لقذفها الجاریة و علیها القیمة لافتراعها ایاها [5] . امام حسن علیهالسلام فرمود: (بله؛ زن را باید حد زد، زیرا دخترک را قذف کرده و بهای (مهریه) وی نیز بر اوست، زیرا بکارتش را زایل کرده است.)
[~hr~]پی نوشت ها: (1) 1- تهذیب الاحکام، ج 10، ص 58، ح 4 / 211. 2- فروع کافی، ج 7، ص 203، ح 1. 3- مسند الامام المجتبی علیهالسلام ص 96 ح 1، ب 6، و ص 705، ح 2، ص 99، ح 9. 4- مناقب ابنآشوب، ج 4، ص 10. 5- موسوعة المصطفی و العترة، ج 5، ص 102 به نقل از بحارالانوار، ج 43. (2) سورهی مائده، آیهی 32. (3) 1- بحارالأنوار، ج 40، ص 315، ح 91، و ج 101، ص 413، ح 22، به نقل از کتاب مقصد الراغب. 2- حلیة الابرار، ج 3، ص 37، ح 2. 3- فروع کافی، ج 7، ص 289، ح 2. 4- مسند الامام المجتبی علیهالسلام ص 100، ح 11. 5- مناقب ابنآشوب، ج 4، ص 11. 6- من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 23، ح 3252. 7- وسایل الشیعه، ج 29، ص 143، ح 1/ 35343. (4) 1- ربیع الابرار، ج 5، ص 262، ح 154. 2- مسند الامام المجتبی علیهالسلام، ص 705، ح 3، ب 35، و ص 99، ح 8. (5) 1- بحارالانوار، ج 40، ص 297، ح 70. 2- فروع کافی، ج 7، ص 207، ح 12. 3- وسایل الشیعه، ج 28، ص 170، ب 4 ح 2 /34480. و ص 168 ح 2 / 34474.
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 711