نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 819
رواج فرهنگ شهادت طلبی
در فرهنگ اسلام و نهج البلاغه نه تنها توجّه به قیامت و یاد مرگ و
اندیشه مثبت نسبت به اجل طبیعی، و توجّه به فناپذیری دنیا، و روح آخرت
گرائی، آموزش داده میشود، و با جاذبههای معنوی بهم میآمیزد، بلکه والاتر از همه، روح شهادت طلبی، و جاذبههای ملکوتی آن وجود دارد. گروهی از مؤمنان، طالب شهادت و عاشق به خون غلطیدن میباشند. و میگویند: روزی باید رفت، و مرگ حق است. و شهادت طلبان عاشق میگویند: باید خود را فدای دین کرد، و با شور شیدائی خاصّی میگویند، خدایا چه وقتی به شهادت میرسیم؟ اگر
در ملّتی یا ارتشی، فرهنگ «شهادت طلبی» زنده شود، و ترس از مرگ از میان
برود، هرگز سُستی و زبونی و فرار و گریز از مسئولیتها، دامنگیر آن ملّت
نخواهد شد. شهادت طلبان عاشق حق، ترس را ترسانده و مرگ را میراندهاند، با خدای خود بیصبرانه معامله کردند، و شتابان و خندان به سوی قربانگاه خود در حرکتند که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: وَلَوْلاَ
اْلآجَلُ الذی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْواحُهُم فی
اَجَسادِهِمْ طَرْفَةُ عَینٍ سَوْقَاً اِلی الَّثوابِ وَخَوْفَاً مِنَ
اْلعِقَابَ (اگر نبود اجل طبیعی هر انسانی که خدا مقرّر فرمود، روح آنان
یکچشم بهم زدن نیز در بدنهایشان قرار نمیگرفت، از شوق پاداش بهشت و از
ترس عذاب جهنّم) [1] . ارزش شهادت آنقدر والاست که دعا میکردند. خدایا در بستر آسایش با مرگ طبیعی از دنیا نرویم، بلکه آینده ما سعادت و شهادت باشدو امام علی علیه السلام در یک سخنرانی ابتدا شهادت را معرفی میکند که: إِنَّ اَکْرَمُ اْلمَوْتَ اَلْقَتْلَ (همانا ارزشمندترین مرگها کشته شدن در راه خداست) سپس نگرانی خود را از مرگ طبیعی مطرح میفرماید که: والَّذی
نَفْسُ اِبْنَ اَبیطالِبٍ بِیدِهِ، لاَلْفُ ضْرَبِةٍ بِالسَّیفِ أَهْوَنُ
عَلَی مِنْ مِیتَةٍ عَلی اْلفِراشِ فی غَیرِ طاعَةِ اللَّهِ (سوگند به خدائی که جان پسر ابیطالب در دست اوست، هزار ضربت شمشیر به من آسانتر از مرگ در بستر در نافرمانی خداست.) [2] . و آنگاه علل خط شکنیها، و حملات بیامان خود را توضیح میدهد که: وَاللّهِ وَلَوْلا رَجائِی الَشَّهادَةَ عِنْدَ لِقَائی الَعُدُرَّ وَلَوْ قَدْحُمَّ لی لِقاوُهُ لَقَرَّبْتُ رِکابِی (سوگند
به خدا اگر امید به شهادت به هنگام برخورد با دشمن نبود که چنین سعادتی
نصیب من شود، به مرکب خویش سوار میشدم و از شما فاصله میگرفتم.) [3] .