responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 818
رعایت مسائل اطلاعاتی و پیروزی

امام علی علیه السلام لشگر را برداشته و راه عراق را در پیش گرفت و از راه سختی آنها را عبور داد و برای آنکه دشمن را غافلگیر کند، شب‌ها راه می‌پیمود و روزها پنهان می‌شد تا وقتی که خود را به دهانه آن درّه که دشمن در آن منزل گرفته بود، رسانید.
و چون بدانجا رسید به همراهان خود دستور داد.
دهان اسبان را ببندند و آنها را در جایی متوقّف کرد و خود در سویی دیگر قرار گرفت.
عمروبن عاص که چنان دید، به خیال خود دانست که با این تدبیر شکست حتمی است - در صدد کار شکنی بر آمده - به خلیفه اوّل گفت:
من در این بیابان‌ها از علی آشناترم، در اینجا درّندگانی چون گرگ و کفتار وجود دارد که خطرشان برای سربازان ما بدتر از دشمن است، به نزد علی برو و از او اجازه بگیر تا به بالای درّه برویم.
خلیفه اوّل پیش حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمد و سخن عمرو عاص را به وی گفت.
ولی امام علی علیه السلام هیچ پاسخی نداد.
خلیفه اوّل بازگشت و به آنها گفت:
علی به من پاسخی نداد.
عمرو عاص این بار خلیفه دوّم را فرستاد و به او گفت:
تو قدرت بیشتری در سخن داری.
ولی خلیفه دوّم نیز وقتی سخن عمرو بن عاص را برای علی علیه السلام اظهار کرد با سکوت آن حضرت مواجه شد،
عمرو بن عاص که وضعیت را اینگونه دید به سربازان اظهار کرد:
ما نمی‌توانیم خود را به هلاکت اندازیم، بیایید تا به بالای درّه برویم.
ولی با مخالفت شدید سربازان مواجه شده همگی گفتند:
ما دست از اطاعت و فرمانبرداری فرمانده خود بر نمی‌داریم.
بدین ترتیب در همان جایی که علی علیه السلام دستور داده بود، ماندند و چون نزدیکی‌های سپیده صبح شد، علی علیه السلام دستور حمله داد و لشگریان از هرسو به دشمن حمله کردند.
اعراب بنی سلیم تا خواستند به خود آیند و آماده جنگ شوند، شکست خورده و مسلمانان بر آنها پیروز شدند که وحی الهی به صورت این آیات:
«وَالْعادِیاتِ ضبْحاً»
تا آخر سوره در شأن علی علیه السلام و لشگریان او نازل گردید. [1] .
وقتی سپاه پیروز امام علی علیه السلام به مدینه بازگشتند، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم با دیگر مسلمانان به استقبال علی علیه السلام آمدند، چون چشم علی علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم افتاد به احترام آن حضرت از اسب پیاده شد،
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود:
سوار شو که خدا و رسول او از تو خشنودند.
علی علیه السلام از خوشحالی گریان شد، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود:
«ای علی، اگر نمی‌ترسیدم که گروه‌هایی از امّت من درباره تو همان سخنی را بگویند که نصاری درباره حضرت عیسی‌بن مریم گفتند، امروز درباره تو سخنی می‌گفتم که بر هیچ دسته‌ای از مردم عبور نکنی جز آنکه خاک زیر پایت را (به منظور تبرّک) بردارند.»


پی نوشت ها:
(1) در
نقل دیگری است که چون علی علیه السلام بدانجا رسید، هنگام سحر بود و صبر کرد تا صبح شد و نماز را با لشکریان خواند و سپس لشکر خود را در چند صف منظّم کرد و آنگاه به شمشیر خود تکیه زد و رو به دشمن ایستاد و فرمود:
ای مردم من فرستاده پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم به سوی شما هستم تا به شما بگویم: شهادت به یگانگی خدا و رسالت محمّدصلی الله علیه وآله وسلم دهید و گرنه با شمشیر به سختی با شما جنگ خواهم کرد.
بنی سلیم به او گفتند: از راهی که آمده‌ای‌باز گرد، همان گونه که رفیقانت باز گشتند.
علی علیه السلام فرمود: من باز نمی‌گردم! نه به خدا، تا مسلمان نشوید یا شما را با این شمشیر نزنم باز نخواهم گشت، من علی بن ابیطالب بن عبدالمطلّب هستم.
اعراب مزبور که آن حضرت را شناختند، خود را باخته و پریشان حال گشتند، امّا با این حال تصمیم به جنگ با او گرفتند و حمله از طرفین شروع شد و پس از آنکه شش یا هفت تن از آنها کشته شد، منهدم گشتند و مسلمانان پیروز شدند و غنایمی از ایشان به دست آورده و به مدینه بازگشتند.

نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 818
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست