نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 777
در وادی یابس چه گذشت؟
ابوبصیر میگوید: از امام صادق علیهالسلام در مورد سوره والعادیات
پرسیدم، امام علیهالسلام فرمود: این سوره در ماجرای وادی یابس (بیابان
خشک) نازل شده است. پرسیدم: قضیه وادی یابس از چه قرار بود. امام صادق علیهالسلام فرمود: در
بیابان یابس دوازده هزار نفر سواره نظام بودند، باهم عهد و پیمان محکم
بستند که تا آخرین لحظه، دست به دست هم دهند و حضرت محمد صلی الله علیه و
آله وسلم و علی علیهالسلام را بکشند. جبرئیل جریان را به رسول خدا صلی
الله علیه و آله و سلم اطلاع داد. حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
نخست ابوبکر و سپس عمر را با سپاهی چهار هزار نفری به سوی ایشان فرستاد که
البته بینتیجه بازگشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مرحله
آخر علی علیهالسلام را چهار هزار نفر از مهاجر و انصار به سوی وادی یابس
رهسپار نمود. حضرت علی علیهالسلام با سپاه خود به طرف آن بیابان خشک حرکت
کردند. به دشمن خبر رسید که سپاه اسلام به فرماندهی علی علیهالسلام روانه میدان شدهاند. دویست نفر از مردان مسلح دشمن به میدان آمدند. علی
علیهالسلام با جمعی از اصحاب به سوی آنان رفتند. هنگامی که در مقابل
ایشان قرار گرفتند. از سپاه اسلام پرسیده شد که شما کیستید و از کجا
آمدهاید و چه تصمیمی دارید؟ علی علیهالسلام در پاسخ فرمود: من علی بن
ابیطالب پسر عموی رسول خدا، برادر او و فرستاده او هستم، شما را به شهادت
یکتایی خدا و بندگی و رسالت محمد دعوت میکنم. اگر ایمان بیاورید، در نفع و
ضرر شریک مسلمانان هستید. ایشان گفتند: سخن تو را شنیدیم، آماده جنگ باش و بدان که ما، تو و اصحاب تو را خواهیم کشت! وعده ما صبح فردا. علی علیهالسلام فرمود: وای
بر شما! مرا به بسیاری جمعیت خود تهدید میکنید؟ بدانید که ما از خدا و
فرشتگان و مسلمانان بر ضد شما کمک میجوئیم: «ولا حول و لا قوة الا بالله
العلی العظیم » دشمن به پایگاههای خود بازگشت و سنگر گرفت. علی
علیهالسلام نیز همراه اصحاب به پایگاه خود رفته و آماده نبرد شدند. شب
هنگام، علی علیهالسلام فرمان داد مسلمانان مرکبهای خود را آماده کنند و
افسار و زین و جهاز شتران را مهیا نمایند و در حال آماده باش کامل برای
حمله صبحگاهی باشند. وقتی که سپیده سحر نمایان گشت، علی علیهالسلام با
اصحاب نماز خواندند و به سوی دشمن حمله بردند. دشمن آن چنان غافلگیر شد که
تا هنگام درگیری نمیفهمید مسلمین از کجا بر آنان هجوم آوردهاند. حمله
چنان تند و سریع بود، که قبل از رسیدن باقی سپاه اسلام، اغلب آنان به هلاکت
رسیدند. در نتیجه، زنان و کودکانشان اسیر شدند و اموالشان به دست مسلمین
افتاد. جبرئیل امین، پیروزی علی علیهالسلام و سپاه اسلام را به پیامبر
صلی الله علیه و آله وسلم خبر دادند. آن حضرت بر منبر رفتند و پس از حمد و
ثنای الهی، مسلمانان را از فتح مسلمین با خبر نموده و فرمودند که تنها دو
نفر از مسلمین به شهادت رسیده اند! پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و
همه مسلمین از مدینه بیرون آمده و به استقبال علی علیهالسلام شتافتند و در
یک فرسخی مدینه، سپاه علی علیهالسلام را خوش آمد گفتند. حضرت علی
علیهالسلام هنگامی که پیامبر را دیدند از مرکب پیاده شده، پیامبر صلی الله
علیه و آله و سلم نیز از مرکب پیاده شدند و میان دو چشم (پیشانی) علی
علیهالسلام را بوسیدند. مسلمانان نیز مانند پیامبر صلی الله علیه و آله
وسلم، از علی علیهالسلام قدردانی میکردند و کثرت غنایم جنگی و اسیران و
اموال دشمن که به دست مسلمین افتاده بود را از نظر میگذراندند. در این حال، جبرئیل امین نازل شد و به میمنت این پیروزی سوره «عادیات» به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وحی شد: «والعادیات ضبحا، فالموریات قدحا، فالمغیرات صبحا، فأثرن به نقعا فوسطن به جمعا...» [1] . اشک شوق از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سرازیر گشت، و در اینجا بود که آن سخن معروف را به علی علیهالسلام فرمود: «اگر
نمیترسیدم که گروهی از امتم، مطلبی را که مسیحیان درباره حضرت مسیح
علیهالسلام گفتهاند، درباه تو بگویند، در حق تو سخنی میگفتم که از هر
کجا عبور کنی خاک زیر پای تو را برای تبرک برگیرند!» [2] .
پی نوشت ها: (1)
ترجمه آیات: سوگند به اسبان دونده که نفس زنان (به سوی میدان جهاد) پیش
رفتند. و سوگند به آنها (که بر اثر برخورد سمهایشان به سنگهای بیابان)
جرقههای آتش افروختند و با دمیدن صبح بر دشمن یورش بردند. و گرد و غبار به
هر سو پراکنده کردند، ناگهان در میان دشمن ظاهر شدند و... [2] بحار، ج21 ص_72 داستانهای بحارالانوار، ج 1 ص39.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 777