نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 602
حملات کارساز امام
یکی از امتیازات مهم ارتش اسلام، وجود ملکوتی و با برکت امام علی علیه السلام بود که: تمام بن بستهای میدان جنگ را بر طرف میکرد. حملات سهمگین دشمن را در هم میشکست. نقشههای نظامی دشمن را با طرحهای نظامی حساب شده نابود میکرد. و هرگاه دلاوری یا گروهی از ارتش اسلام در محاصره قرار میگرفت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آنها را از محاصره بیرون میکشید. و
از همه مهمتر آنکه، هرگاه دلاوری بی نظیر از سپاه شام به میدان میآمد و
چند تن از دلاوران سپاه امام را به شهادت میرساند و مبارز میطلبید و کسی
جرئت مقابله را نداشت که از نظر روانی میرفت تا به شکست روحیه نظامی
بیانجامد، امام علیه السلام شخصاً به میدان میرفت و آنان را به هلاکت
میرساند، و روحیه سربازان خودی را تقویت میفرمود، مانند: 1- روزی از
سپاه معاویه پهلوانی قوی هیگل که او را (محراق بن عبداللَّه) مینامیدند
قدم به میدان رزم گذاشت و از سپاه امام علیه السلام مبارز طلبید، مردی بنام
عبدالمراد از دلاوران اسلام به سوی او شتافت، پهلوان شامی او را شهید
ساخت، رزم آور دیگری از لشگر امام به جنگ او قدم پیش نهاد او نیز با دست
پهلوان شامی به درجه شهادت نائل آمد. ناگاه امام به صورت ناشناس از لشگر
اسلام، به میدان پهلوان شامی اسب تاخت و به او حمله نمود و او را با یک
ضربت شمشیر به جهنم روانه ساخت و از سپاه معاویه مبارز خواست. سرباز دیگری از شامیان به مقابله آن حضرت شتافت، او را نیز به هلاکت رسانید. سوّمی آمد، او نیز در زیر شمشیر امام از مرکب حیات پیاده گردید. بدینگونه
هفت نفر از دلاوران شام طعمه ذوالفقار گردیدند، و امام منتظر بود تا شکار
دیگری قدم به عرصه نبرد بگذارد، ولی دیگر کسی جرئت نکرد قدم به صحنه کارزار
بگذارد که امام علی علیه السلام به جانب سپاه خود بازگشت در حالی که کسی
از سپاه معاویه او را نمیشناخت. [1] . 2- روزی از روزهای جنگ صفّین، که
هر دو قشون رو در روی هم ایستاده بودند ناگهان از پهلوانان سپاه معاویه
سوارهای به نام «کریت بن صالح» خارج شد و همرزم خواست. از لشگر اسلام اسب سواری به مبارزه او شتافت و پس از درگیری، بدست او به شهادت رسید. دومی آمد او نیز شربت شهادت نوشید. در این حال امام علی علیه السلام شخصاً به مبارزه او شتافت، راه او را گرفت و فرمود: ای شامی نام تو چیست؟ گفت: نام من کریب [2] بن صالح حمیری است. امام علی علیه السلام فرمود: ای کریب از خدا بترس و ترا به کتاب خدا و سنت پیغمبرش محمد صلی الله علیه وآله وسلم دعوت میکنم. کریب گفت: تو کیستی؟ امام علیه السلام فرمود: من علی بن ابیطالب هستم، ای کریب من تو را پهلوان رشید و فارس میدان میبینم به جان خود رحم کن. مرد شامی که شمشیر خود را آماده کرده بود گفت، یا علی نزدیکم بیا. امام
علیه السلام به او نزدیک شد و در حالیکه قبضه شمشیر در پنجه توانایش محکم
بود، حمله شروع گردید و ادامه یافت. که سرانجام با یک ضربت کاری به حیات
ناپاکش خاتمه بخشید. خوارزمی مینویسد: امام علی علیه السلام چنان ضربه سهمگین بر سر کریب فرود آورد که جسد ناپاکش دو شقّه به زمین افتاد. [3] . از
سپاه معاویه چندین نفر پشت سرهم آمدند تا بلکه کاری از پیش ببرند، ولی
نتوانستند و همه به دست توانای امام علیه السلام به خاک ذلّت افتادند. 3- امام علیه السلام پس از کشتن بسیاری از شجاعان و دلاوران لشگر شام، معاویه را به مبارزه دعوت کرد و گفت: ای معاویه خودت به مبارزه من بیا و مردان عرب را نابود مساز. معاویه گفت: مرا به مبارزه با تو نیازی نیست، همانا برای تو بس است که چهار نفر از قهرمانان عرب را به هلاکت انداختی. [4] . ابن قتیبه دینوری در این مورد مینویسد: چون
امام علی علیه السلام مشاهده کرد که در این جنگ مردم زیاد از بین میروند،
روزی از روزها، مقابل لشگر معاویه آمده، و او را با صدای بلند فراخواند، در آن وقت معاویه بالای تپّهای قرار گرفته بود، و گفت: یااباالحسین از من چه میخواهی؟ امام علیه السلام فرمود: چرا
این مردم کشته شوند و از بین بروند، در حالی که اگر تو غالب شوی خلافت از
آن تست و اگر من پیروز شوم از آن من، بنابراین مردم را کنار بگذار و شخصاً
به مبارزه با من بیا تا با هم بجنگیم، تا هر کدام از ما پیروز شود حکومت و
خلافت برای او باشد. عمرو عاص به محض شنیدن پیشنهاد امام علیه السلام به معاویه، گفت: علی بر در انصاف آمده بدون درنگ پیشنهاد او را بپذیر. معاویه خندید و گفت: ای پسر عاص حتماً چشم طمع به خلافت من دوختهای؟ عمرو گفت: چه زیباست که الان تو به مبارزه او بشتابی. معاویه گفت: تو همواره از طریف مزاح سخن میگوئی. [5] . تو
چقدر احمق و سبُک مغز هستی، به خدا قسم تا کنون کسی پیدا نشده که با فرزند
ابیطالب به مبارزه بر خیزد و کشته نشود و زمین را با خون خود رنگین نسازد،
عمروعاص، تو جز کشته شدن من منظور دیگری نداری. سرانجام معاویه به حرف عمروعاص گوش نداد و زندگیش را حفظ کرد. عمرو عاص با تمسخر گفت: ای معاویه آرام باش، از دشمنت میترسی و نصیحت کنندهات را از خود دور میکنی؟ [6] . 4-
وقتی که معاویه از آمدن به کارزار امیرالمؤمنین علیه السلام امتناع ورزید،
از میان سپاه معاویه پهلوانی که به شجاعت معروف بود، به نام «عروة بن داود
دمشقی» به جای معاویه برای مبارزه با آن حضرت مهیا شد، تا به این وسیله
بتواند از انفعال معاویه بکاهد. این پهلوان با غرور تمام فریاد کشید یا ابالحسن اگر معاویه از مبارزه با تو اکراه داشت من به نبرد تو میآیم، برای مبارزه پیش بیا. حضرت
آماده شد که حرکت نماید، یکی از یاران امام پیش آمد تا او را از مبارزه
منصرف نماید، گفت یا مولا این سگ را به حال خود واگذار او اهمیتی ندارد. امام نپذیرفت و تصمیم گرفت تا به درخواست آن ماجراجو پاسخ مثبت دهد و فرمود به خدا قسم معاویه برای من از او منفورتر نیست. سپس
فریاد زد ای عروه برو و قبیله ات را خبر کن، سپس ضربت امام پائین آمد و
عروه در همان ضربت به زمین غلطید و فریاد اللَّه اکبر امام میدان را به
لرزه درآورد. پسر عموی عروه از این خون ریخته شده به هیجان آمد و برای
گرفتن انتقام پیش رفت، امّا علی بن ابیطالب به او نیز مهلت نداد و با یک
ضربت سهمناک پسر عمومی عروه را نیز کنار عروه نقش زمین ساخت. [7] . 5- روزی عمروعاص قدم به عرصه کارزار گذاشت ناگاه متوجّه شد که در برابر امام علی علیه السلام قرار دارد. مرگ را پیش چشم دید، ناچار از طریق نیرنگ وارد شد، و خود را به زمین انداخته عورتش را آشکارا نمود و با عجز و ناتوانی گفت: مُکْرَةٌ اَحُوکَ لابَطَلَ «برادرت از روی اجبار به میدان آمده است نه از راه مردی و دلیری.» علی علیه السلام از کثرت حیاء صورت خود را برگردانید. عمروعاص از فرصت استفاده کرد و پیش معاویه فرار نمود، معاویه که وی را با آن وضع خفّت بار مشاهده کرد خندید و به او گفت: اِحْمِدِاللَّهِ وَ عَوْرَتَکَ یا عَمْرُو. «ای عمرو سپاسگذار خدا و عورتت باش.» [8] . این واقعه ننگین را امام علی علیه السلام در یک سخنرانی افشاگرانه در خطبه 84 نهجالبلاغه به تحلیل و ارزیابی میگذارد و میفرماید: عَجَباً
لِابْنِ النَّابِغَةِ! یزْعُمُ لِأَهْلِ الشَّامِ أَنَّ فِی دُعَابَةً،
وَأَنِّی امْرُؤٌ تِلْعَابَةٌ: أُعَافِسُ وَأُمَارِسُ! لَقَدْ قَالَ
بَاطِلاً، وَنَطَقَ آثِماً. َمَا - وَشَرُّ الْقَوْلِ الْکَذِبُ -
إِنَّهُ لَیقُولُ فَیکْذِبُ، وَیعِدُ فَیخْلِفُ، وَیسْأَلُ فَیبْخَلُ،
وَیسْأَلُ فَیلْحِفُ، وَیخُونُ الْعَهْدَ، وَیقْطَعُ الْإِلَّ؛ فَإِذَا
کَانَ عِنْدَ الْحَرْبِ فَأَی زَاجِرٍ وَآمِرٍ هُوَ! مَا لَمْ تَأْخُذِ
السُّیوفُ مَآخِذَهَا، فَإِذَا کَانَ ذلِکَ کَانَ أَکْبَرُ مَکِیدَتِهِ
أَنْ یمْنَحَ الْقِرْمَ سُبَّتَهُ. أَمَا وَاللَّهِ اِنِّی
لََیمْنَعُنِی مِنَ اللَّعِبِ ذِکْرُ الْمَوْتِ، وَإِنَّهُ لََیمْنَعُهُ
مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ نِسْیانُ الْآخِرَةِ، إِنَّهُ لَمْ یبَایعْ
مُعَاوِیةَ حَتَّی شَرَطَ أَنْ یؤْتِیهُ أَتِیةً، وَیرْضَخَ لَهُ عَلی
تَرْکِ الدِّینِ رَضِیخَةً. روانشناسی عمروعاص شگفتا از عمروعاص پسر
نابغه! [9] میان مردم شام گفت که من اهل شوخی و خوشگذرانی بوده، و عمر
بیهوده میگذرانم!! حرفی از روی باطل گفت و گناه در میان شامیان انتشار
داد. مردم آگاه باشید! بدترین گفتار دروغ است، عمروعاص سخن میگوید، پس
دروغ میبندد، وعده میدهد و خلاف آن مرتکب میشود، درخواست میکند و اصرار
میورزد، اما اگر چیزی از او بخواهند، بخل میورزد، به پیمان خیانت
میکند، و پیوند خویشاوندی را قطع مینماید، پیش از آغاز نبرد در هیاهو و
امر و نهی بیمانند است تا آنجا که دستها بهسوی قبضه شمشیرها نرود. اما
در آغاز نبرد، و برهنه شدن شمشیرها، بزرگ ترین نیرنگ او این است که عورت
خویش آشکار کرده، فرار نماید. [10] . آگاه باشید! بخدا سوگند که یاد مرگ
مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز میدارد، ولی عمروعاص را فراموشی آخرت از
سخن حق بازداشته است، با معاویه بیعت نکرد مگر بدان شرط که به او پاداش
دهد، و در برابر ترک دین خویش، رشوهای تسلیم او کند. [11] . 6- بسربن
ارطاة به شجاعت شهرت یافته بود، روزی به مبارزه امام علی علیه السلام شتاف
امام نیزهای بر او زد که با پشت به زمین افتاد و پاهایش را بلند کرد در
اینحال به نیرنگ عمروعاص متوصّل شد که امام بزرگوار روی برتافت، مردم او را
شناختند و فریاد زدند یا علی او بسربن ارطاة است، چرا او را نمیکشی؟ امام آن معدن حیاء فرمود رهایش کنید، بُسر بر مرکب خود سوار شد و به سوی معاویه شتافت. معاویه با دیدن آن منظره ننگ آور خندید و گفت ترا حالتی رخ داد که به عمروعاص نیز رخ داده بود. [12] .
پی نوشت ها: (1) فصول المهمه، ص88. (2)
خوارزمی نام او را کریب نموده که سرپنجه قوی داشت اگر سکهای را با انگشت
ابهام خود میمالید، نقش سکه محو میشد. (مناقب خوارزمی، ص147) - و ابن شهر
آشوب در ج3، ص174 نام او را کریب بن صباح ثبت کرده است. [3] مناقب خوارزمی، ص148. [4] فصول المهمه، ص90. [5] الامامة والسیسة، ج1، ص95 - و کامل بن اثیر، ج3، ص312 - و ناسخ کتاب صفین، ص259. [6] الامام علیعلیه السلام، ج2، ص398. [7] الامام علیعلیه السلام، ج2، ص35. [8]
مروج الذهب، ج2، ص387 - و الامامة و السیاسة، ج1، ص95 - و زندگانی
امیرالمؤمنین، ص306 - و در سفینه نیز با اندک تفاوتی نقل شده، ج2، ص263. [9]
نابغه: زن معروفه، آلوده دامن، که ای مادر عمر و عاص بود، زن اسفی بود که
عبداللّه بن جدعان او را خرید چون فاسد و ضپروا بود او را رها کرد، وقط
عمر و عاص متولّد شد، ابواًب، امیة بن خلف، هشام بن مغفه، ابوسفیان، عاص بن
وائل، هر کدام ادّعا داشتند که عمرو، فرزند اوست: ربیع الابرار، زتلای. [10]
عمرو عاص در این فکر بود که در میدان صفّین روزی خودی نشان دهد، تا آن که
سوارِ نقابداری از سپاه امام علی علیه السلام به میدان آمد، عمرو فکر کرد
که حریف او میشود، با شجاعت در مقابل نقابدار ایستاد و گَرد و خاک کرد،
وقتی حمله آغاز شد دانست که آن نقاب دار، علی علیه السلام است، درمانده شد
چه کند؟ مقاومت کند کشته میشود، فرار کند آبرویش میرود، هنوز انتخاب
نکرده بود که حمله امام به او مهلت نداد از روی اسب سرنگون شد، مرگ را با
چشم خود دید، ناگاه زشتترین حیله را بکار گرفت، که عورت خود را آشکار کرد،
و امام او را در پستی و رسوائیش واگذارد، عمرو عاص با کمال ذلّت فرار کرد،
و در میان دو لشگر آن روز، و در پیشگاه تاریخ تا روز قیامت خود را آبرو
برد. [11] اسناد و مدارک این خطبه به شرح زیر است: 1- عیون الاخبار ج 3 ص 10: ابن قتیبة (متوفای 276 ه) 2- عقدالفرید ج 2 ص 287: ابن عبد ربه مالکی (متوفای 328 ه) 3- امتاع والمؤانسة ج3 ص183: ابوحیان توحیدی (متوفای 380 ه) 4- محاسن و المساوی ص 54: بیهقی شافعی (متوفای 569 ه) 5- أنساب الاشراف ج 2 ص 151 و 145 و127: بلاذری (متوفای 279 ه) 6- کتاب أمالی ج1 ص131 م5 ح21:208: شیخ طوسی (متوفای 460 ه) 7- کتاب النهایة ج 4 ص 59 و 89: ابن اثیر شافعی (متوفای 606 ه) 8- بحارالانوار ج33 ص221 ح509 وص223: مجلسی (متوفای 1110 ه) 9- الغارات ج1 ص302 و317: ابن هلال ثقفی (متوفای 283 ه) 10- جواهر المطالب ص 81: عبداللَّه السلمی 11- کتاب مجالس ص63 م7 ذح8 پاورقی: شیخ مفید (متوفای 413 ه) 12- احتجاج ج1 ص433 ح96 ط جدید: طبرسی (متوفای 588 ه). [12] مناقب خوارزمی، ص158 - و مناقب مرتضوی، ص434 - و فصول المهمه، ص91.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 602