نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 498
جوان قانون شکن
روزی علی علیهالسلام در شدت گرما بیرون از منزل بود سعد پسر قیس حضرت را دید و پرسید: یا امیرالمؤمنین! در این گرمای شدید چرا از خانه بیرون آمدید؟ فرمود: برای
اینکه ستمدیدهای را یاری کنم، یا سوخته دلی را پناه دهم. در این میان زنی
در حالت ترس و اضطراب آمد مقابل امام علیهالسلام ایستاد و گفت: یا
امیرالمؤمنین شوهرم به من ستم میکند و قسم یاد کرده است مرا بزند. حضرت با
شنیدن این سخن سر فرو افکند و لحظهای فکر کرد، سپس سر برداشت و فرمود: نه به خدا قسم! بدون تأخیر باید حق مظلوم گرفته شود! این سخن را گفت و پرسید: منزلت کجاست؟ زن منزلش را نشان داد.حضرت همراه زن حرکت کرد تا در خانه او رسید. علی علیهالسلام در جلوی درب خانه ایستاد و با صدای بلند سلام کرد. جوانی با پیراهن رنگین از خانه بیرون آمد حضرت به وی فرمود: از خدا بترس! تو همسرت را ترسانیدهای و او را از منزلت بیرون کردهای. جوان در کمال خشم و بیادبانه گفت: کار
همسر من به شما چه ارتباطی دارد: «والله لاحرقنها بالنار لکلامک؛ به خدا
سوگند به خاطر این سخن شما او را آتش خواهم زد!» علی علیهالسلام از
حرفهایی جوان بیادب و قانون شکن سخت برآشفت! شمشیر از غلاف کشید و
فرمود:من تو را امر به معروف و نهی از منکر میکنم، فرمان الهی را ابلاغ
میکنم، حال تو به من تمرد کرده از فرمان الهی سرپیچی میکنی؟ توبه کن والا
تو را می کشم.در این فاصله که بین حضرت و آن جوان سخن رد و بدل میشد،
افرادی که از آنجا عبور میکردند محضر امام علیهالسلام رسیدند و به عنوان
امیرالمؤمنین علیهالسلام سلام میکردند و از ایشان خواستار عفو جوان
بودند. جوان که حضرت را تا آن لحظه نشناخته بود از احترام مردم متوجه شد
در مقابل رهبر مسلمانان خودسری میکند، به خود آمد و با کمال شرمندگی سر
را به طرف دست علی علیهالسلام فرود آورد و گفت: یا امیرالمؤمنین از
خطای من درگذر، از فرمانت اطاعت میکنم و حداکثر تواضع را درباره همسرم
رعایت خواهم نمود. حضرت شمشیر را در نیام فرو برد و از تقصیرات جوان گذشت و
امر کرد داخل منزل خود شود و به زن توصیه کرد که با همسرت طوری رفتار کن
که چنین رفتار خشنی پیش نیاید. [1] .