نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 434
تلاش در هدایت سران خوارج
با برّرسی دقیق تاریخ، این حقیقت ثابت میشود که نطفه خوارج در صفین، زمانی که هنوز لشگریان از صحنه نبرد خارج نشده بودند، بسته شد و ریشههای پیدایش خوارج را باید از جنگ صفّین ریشه یابی کرد. لحظه
هائی که امام علیه السلام را به داوری ابوموسی مجبور ساختند و امام به
ناچار حکمیت و صلحنامه را پذیرفت، سپس موضوع صلحنامه را به اطّلاع واحدهای
نظامی رساندند. وقتی که آنرا به طایفه بنی تعیم خواندند، عروة بن ادیه گفت: آیا شما در کار خدا، مردان را حَکَم قرار میدهید و شعار داد: لا حُکْمَ اِلاّ لِلّهِ «هیچ حکمی جز حکم خدانیست» [1] . عروة بن ادیه نخستین فردی بود که در آن روز به حَکَمیت اعتراض کرد و شعار: لا حُکْمَ اِلاّ لِلّهِ را داد. این نخستین شعار خوارج بود که از گلوی او بیرن آمد و اساس تفکّر خوارج را تشکیل داد. که در حقیقت آن شعار و آن اعتراض اوّلین خشت خوارج بود که با دست آن مرد کج اندیش گذاشته شد. طبق
نقل ابن اثیر، و طبری، دو نفر به نامهای «زرعة بن برج طائی» و «حرقوص بن
زهر سعدی» [2] به نمایندگی عدّهای که بعداً به «خوارج» شهرت یافتند به
حضور امام علیه السلام رسیدند هر دو به آن حضرت گفتند: لا حُکْمَ اِلاّ لِلّهِ «هیچ حکمی جز حکم خدا نیست» امام نیز فرمود: لا حُکْمَ اِلاّ لِلّهِ حرقوص
اضافه کرد یا علی از گناه و خطایت توبه کن و از این کار (حَکَمیت) برگرد و
با ما به جنگ دشمن بشتاب تا بجنگیم و به لقای خدا برسیم! امام علیه السلام فرمود: «اتفاقاً
تنها خواست ما همین بود و با اصرار شما را به ادامه جنگ سفارش میکردیم و
با تأکید میگفتیم که به حیله فرزند نابغه توجه نکنید متأسفانه شما در این
رابطه نه تنها از فرمان من تمرّد کردید. بلکه ما را به ترک مبارزه
وادار ساختید، حالا که کار از کار گذشته و ما در این باره میان خود و آن
قوم عهدنامهای نوشته، و شروطی مقرّر کرده، و تعهّد نامه امضاء نمودهایم
دیگر نمیتوانیم پیمانها را نادیده بگیریم که خداوند متعال هم میفرماید: وَاُوفُو بِعَهْدِ اللَّهِ اِذ عاهَدْتُمْ [3] . (وقتی پیمانی بستید به عهد خداوند وفا کنید) پس با این وصف دیگر نمیتوان اقدام به جنگ کرد.» حرقوص گفت: این جرم و گناه است و تو باید از آن توبه کنی. امام علیه السلام فرمود: این جرم نیست، لکن عجز است که در نتیجه رأی غلط شما سرزده است، و من قبلاً شما را از این تصمیم نادرست نهی کردم ولی شما گوش ندادید. زرعه گفت: ای علی اگر تو حکمیت مردان را قبول کنی من با تو جنگ خواهم کرد و از جنگ خود مقصودی جز رضای خدا نخواهم داشت. امام علیه السلام فرمود: بدا به حال تو چقدر سرسخت و بدبخت هستی، من ترا در جنگ با خودم کشته و گرد باد را بر لاشه بیجانت نشسته میبینم! زرعه گفت: من هم همین را آرزومندم. آنگاه هر دو نماینده از حضور امام علیه السلام خارج شدند، در حالی که میگفتند: لا حُکْمَ اِلاّ لِلّهِ [4] . در مناقب ابن شهر آشوب آمده است که: ملاقات این دو نفر با امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از برگشتن از صفّین، در کوفه اتّفاق افتاد. خوارج [5] معتقد بودند که: داوری حَکَمین بر خلاف اسلام است، زیرا قرآن میفرماید: لا حُکْمَ اِلاّ لِلّهِ در صورتی که ابتدا این کار را خود آنها قبول کرده و امام علیه السلام را نیز به این کار وادار نمودند، ولی بعداً خود امیرالمؤمنین علیه السلام را تخطئه کردند و گفتند این کار کفر بوده است، ما توبه کردهایم تو هم باید توبه کنی. حضرت فرمود: «منشأ
این کار خطای شما بود نه من، به هر حال کفر هم نبود و من مرتکب خطائی
نشدهام تا توبه کنم و همواره توبه خوب است و من از هر گناهی استغفار
میکنم.» گفتند: این کافی نیست بلکه باید اعتراف کنی که «حکمیت» گناه بوده و از این گناه توبه نمائی. امام علی علیه السلام فرمود: «مسئله
حکمیت را من که به وجود نیاوردهام تا توبه نمایم آنرا خودتان به وجود
آوردهاید و نتیجهاش را نیز دیدید و از طرفی چیزی که در اسلام مشروع است
چگونه آنرا گناه قلمداد کنیم.» از آن پس خوارج دست به فعالیت سیاسی زدند و در ابتداء یک فرقه یاغی و سرکشی بودند که به همین جهت «خوارج» نامیده شدند. [6] . چنانکه
قبلاً گفتیم، هنگام برگشتن از صفّین مخالفان امیرالمؤمنین علیه السلام
وارد کوفه نشدند، آنها در بیرون کوفه در محلی موسوم به «حروراء» [7] گرد
آمدند که آنها را «حروریه» [8] نامیدند. در آنجا منادی آنها ندا کرد که
اداره جنگ و فرماندهی، بر عهده اشعث بن ربعی تمیمی میباشد و هم چنین
عبداللَّه بن الکوّاء یشکری هم امام جماعت سپاهیان است.
پی نوشت ها: (1) کامل بن اثیر، ج3، ص321. (2)
حرقوص، به ضم حاء و سکون راء و ضم قاف، فرزند زهر، و او را «حرقوص»
ذوالثدیه میگفتند. روزی در حضور پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم از
کثرت عبادت حرقوص سخن گفتند، حضرت فرمود: وی را نمیشناسم، در این حال
«حرقوص» در آمد، گفتند این است، رسول خدا فرمود: در میان دو چشم او نشانی
میبینم که علامت شیطان است، چون نزدیک آمد حضرت فرمود: آیا در اینحال که بر ما وارد میشدی نفست به تو چنین وانمود نمیکرد که در میان این قوم هرگز کسی به رتبه تو نمیرسد؟ حرقوص گفت: بلی. سپس راهی مسجد شد و به نماز ایستاد. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: آیا مردی نیست که او را به هلاکت برساند. ابوبکر
برخاست و به سراغ او رفت او را در حال رکوع دید، به خود گفت: چگونه کسی را
گردن بزنم که رکوع میکند و لا اله الاّ اللَّه میگوید و برگشت، حضرت
فرمود: بنشین تو با او مصاحب نیستی. آنگاه به علی علیه السلام فرمود: تو
قاتل او هستی. علی علیه السلام در پی او رفت ولی او را نیافت، برگشت و به
عرض پیامبر ساند که او را نیافتم، پیامبر خدا فرمود: اگر او کشته میشد،
فتنه پایان مییافت. به روایت دیگر فرمود: این نخستین کسی است که از امت
من خروج میکند اگر او را میکشتید دو نفر اختلاف نمیکرد. (مناقب ابن شهر
آشوب، ج3، ص187( نقل شده است که بدین جهت او را ذوالثدیه میگفتند که
جای یکدست او را پاره گوشتی بود مانند پستان زنان و دارای چند تار موی تراز
مانند سبیل گربه، وقتی آنرا میکشیدند به اندازه دست دیگرش و چون رها
میشد جمع و منقبض گردیده به شانه بر میگشت و کوتاه میشد. (کامل ابن
اثیر، ج3 - و ناسخ کتاب ج3 از کتاب دوم، ص558 - و مناقب مرتضوی، ص448. [3] سوره نحل، آیه 93. [4] کامل ابن اثیر، ج3، ص334 - و تاریخ طبری، ج6، ص3360. [5]
خوارج، یعنی «شورشیان» این واژه از خروج به معنای سرکشی و طغیان، گرفته
شده است، کلمه خروج دو معنای نزدیک به هم دارد، یکی در مقام پیکار و جنگ و
دیگری تمرّد و عصیان کردن. [6] جاذبه و دافعه علیعلیه السلام، ص122. [7] حروراء به فتح حاء و راء و سکون واو و راء دوم دهی است در پشت کوفه و یا محلی است در دو میلی کوفه معجم البلدان. [8] کشف الغمّه، ج1، ص264 - و علی و فرزندانش، ص107.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 434